نقش فناورى هاى ارتباطى در پیشرفت كشور
دسته بندي :
فنی و مهندسی »
کامپیوتر و IT
نقش فناورى هاى ارتباطى در پیشرفت كشور
توسعه دانش و اطلاعات، وضعیت جدیدى را در دنیا به وجود آورده است و صاحبنظران و اندیشمندان، آن را با انقلاب اطلاعات از تحولات پیشین صنعتى متمایز ساخته اند. كارو لوكس، استاد دانشگاه تهران و از هموطنان ارمنى ما اعتقاد دارد كه انقلاب جدید تكنولوژیكى، فرصت هاى بى شمارى را فراروى كشورهاى در حال توسعه و از جمله ایران گذاشته است تا عقب ماندگى صنعتى خود را جبران كنند. دكتر لوكس بر این نكته تأكید دارد كه بهره گیرى از تكنولوژى هاى جدید، الزامات خاصى را طلب مى كند.
اصولاً فن شناسى اطلاعات، تحول زیادى در آموزش ایجاد كرده است. برخى از امكانات جدیدى كه فن شناسى اطلاعات عرضه مى كند، یكى این است كه ارتباط بین «یاددهنده» و «یادگیرنده» را تغییر مى دهد. دیگر لزومى ندارد كه آموزش و یادگیرى در یك مكان و همزمان صورت بگیرد. از طریق فن شناسى اطلاعات مى توانیم یادگیرى الكترونیك، یادگیرى از راه دور، یادگیرى غیرهمزمان و انواع روش هاى یادگیرى را به اجرا دربیاوریم و مشكلات مكانى و زمانى را از میان برداریم.
علاوه بر این موارد، امكاناتى مثل موتورهاى جست وجو، كتابخانه هاى الكترونیك، دادكاوى و ابزارهاى اكتشاف معرفت در اختیار محققان است و آنها مى توانند به سرعت منابع موردنیاز و سوابق كارهاى انجام شده را مطالعه كنند. در گذشته، چنین امكاناتى در اختیار هیچ محققى نبود.
وجود این امكانات موجب ارتقاى كیفیت آموزش مى شود و به همین دلیل ما باید از این ابزارها، امكانات و وسایل استفاده كنیم. اما حرف من این است كه این استفاده باید توأم با ابتكار باشد. اگر این نوع استفاده با ابتكار همراه باشد، آموزش هم متحول مى شود. چون فلسفه هاى حاكم بر آموزش و نحوه استفاده از این وسایل و فنون تغییر پیدا مى كند. وقتى ما از فن شناسى اطلاعات استفاده مى كنیم، دیگر لزومى ندارد به شیوه سنتى و مرسوم بیاییم آموزش هاى لازم را ارائه دهیم.
ما هنگامى كه مشكل هم مكانى و همزمانى نداریم، نیازى نیست كه فرضاً ۴۰ نفر در یك ساعت و زمان معین آموزش ببینند و در واقع آنها زمان خود را با زمان یك نفر كه یاددهنده است، تنظیم بكنند. در روش جدید، هر موقعى كه حداكثر آمادگى براى یاد گرفتن توسط یك نفر به وجود بیاید، او مى تواند شروع به یادگیرى كند. اگر در كلاس هاى حضورى، یك استاد به ۴۰ یا ۵۰ نفر درس مى دهد، این رابطه مى تواند عوض شود و اقتصاد یادگیرى تغییر پیدا كند و یك نفر بتواند از معلومات و آگاهى ۳۰ یا۴۰ استاد بهره مند شود.
بنابراین آموزش، بیشتر مى تواند یادگیرنده محور باشد تا اینكه به برنامه محورى توجه شود. به تدریج، ما به سمت مدل هایى مى رویم كه نیازهاى یادگیرنده، تعیین كننده اصلى است و نه اینكه یك برنامه از پیش تعیین شده محتواى مطلب یادگیرى را تعیین كند. ضمناً نقش معلم هم دچار تحول مى شود.
در حال حاضر ، استعاره دیگرى براى دانش به كار مى رود. امروزه گفته مى شود كه دانش، چیزى است كه باید به وسیله یادگیرنده كشف شود، استاد هم صرفاً نقش كمك كننده را دارد و اصلاً نباید نقش انتقال دهنده داشته باشد.