گزارش کارآموزی حسابداری صنعتی
دسته بندي :
علوم انسانی »
حسابداری
گزارش کارآموزي حسابداري صنعتي در 23 صفحه ورد قابل ويرايش
فهرست مطالب
عنوان صفحه
نمودار سازماني ماهيت حسابداري صنعتي 5
ماهيت حسابداري صنعتي 6
مقايسه مؤسسات بازرگاني با مؤسسات توليدي 7
مؤسسات بازرگاني و توليدي : مقايسه بهاي تمام شده کالاي فروش رفته 7
انواع هزينه هاي کالا در يک مؤسسه توليدي 8
هزينه محصول و هزينه دوره 10
انواع موجوديها در واحدهاي توليدي 10
جريان هزينه هاي توليد در سيستم دائمي 11
جدول بهاي تمام شده کالاي ساخته شده 14
کوششهاي مديريت براي دستيابي به هدفهاي واحد تجاري بر اساس وظايف دو گانه برنامه ريزي و کنترل پي ريزي مي شود. وظيفه برنامه ريزي اساساً يک فرآيند تصميم گيري است که با مسايلي مانند تعيين سود مورد نظر، تهيه و دسترسي به مواد اوليه، نيروي کار و ماشين آلات، برآورد حجم توليد و ايجاد سيستم ارتباطات که گزارشگري و کنترل صنايع واقعي را در مقايسه با برنامه هاي از پيش تعيين شده امکان پذير مي سازد، سروکار دارد.
وظيفه کنترل عبارت از سازماندهي و ترکيب منابع طبيعي، نيروي کار و ابزار توليد در يک واحد هماهنگ براي دستيابي به نتايج مطلوب مي باشد. حلقه ارتباطي بين وظيفه برنامه ريزي اوليه و وظيفه کنترل ثانويه، سيستم اطلاعاتي حسابداري صنعتي است که ارتباط مؤثر انتقال مداوم اطلاعات، حسابداري سنجش مسئوليت و انعطاف مديريت را امکان پذير مي سازد.
حسابداري صنعتي نوين يکي از ابزارهاي مديريت است که تحليل گزارشگري اطلاعات و آمار تاريخي و پيش بيني شده را به مديران ارائه مي کند. اين گزارشها و تحليلها، مديريت را در توسعه امکانات بالقوه، بهبود فرصتهاي موجود، برقراري کنترلهاي عملياتي جدي و در عين حال قابل انعطاف ياري مي دهد و فرآيند مديريت را از طريق ارزيابي عيني اطلاعات کسب شده گسترش مي بخشد. برنامه ريزي اساساًٌ يک فعاليت تصميم گيري است و کنترل، دستيابي به هدفهاي برنامه ريزان را تضمين مي کند. اگر چه اطلاعات و آمار مورد نياز براي انجام اين دو وظيفه غالباً متفاوت است. اما انتظار مي رود که سيستم حسابداي صنعتي هر دو نياز را برآورده سازد.
بديهي است مفاهيم و روشهاي ارائه شده در اين پروژه غالباً در رابطه با شرکت هنرسازان توس، مورد بحث و بررسي قرار مي گيرد.
تعيين اهداف يک واحد تجاري ارتباط نزديکي با برنامه ريزي دارد، به عبارت ديگر از طريق برنامه ريزي صحيح مي توان باهداف تعيين شده دست يافت. هنگام طرح اين سئوال که اهداف يک واحد تجاري چيست، اکثراً هدف اصلي را کسب سود مي دانند در حاليکه ممکن است هدف عمده و اساسي فعاليتهاي يک واحد تجاري صرفاً کسب سود نباشد. اگر بخواهيم اين موضوع را در بعد وسيعتر آن بررسي نمائيم، هدف عمده و اساسي ، اجراي تعهدات اجتماعي مي باشد که در کنار اجراي اين تعهدات عامل سود آوري نيز جهت جلوگيري از ورشکستگي واحد تجاري مورد توجه قرار مي گيرد. توليد و ارائه محصولات و خدمات به مشتريان به ميزان مورد درخواست و در زمان معين، تحمل هزينه و به قيمتي که در بلند مدت براي واحد تجاري سود عادلانه و اعتبار کسب کرده و انجام تعهدات اجتماعي را نيز ممکن سازد، مستلزم بررسيهاي عمقي و اتخاذ پاره اي تصميمات توسط مديريت واحد تجاري مي باشد. در همين راستا، شرکت هنرسازان توس، با مديريت آقاي جاهدي نيا و با تلاش پرسنلي کوشا و مصمم، در خصوص گردآوري کتابي به نام «کتاب اول توس» که حاوي اطلاعات و مشخصاتي از صنايع ، ادارات ، شرکتها و ... مي باشد فعاليت داشت که در اينجا جا دارد از آن به عنوان بانک اطلاعات استان خراسان نام برد. بنابراين هدف اساسي اين شرکت اطلاع رساني در کنار آن کسب سود مي باشد.
سازماندهي اساساً تعيين چارچوبي است که در آن فعاليتهاي ضروري بايد اجراء گرديده و افراد مسئول انجام فعاليتها مشخص گردند. بدون وجود سازماندهي مناسب، مدير قادر به انجام وظايف محوله نخواهد بود. اصطلاح «سازماندهي» يا «سازمان» به مفهوم منظم کردن واحدها و قسمتهاي مستقل مرتبط به يکديگر در يک مجموعة کلي مي باشد. سازمان دهي مستلزم 1) قرار دادن قسمتها، دواير يک واحد تجاري در يک چارچوب سازماني مطلوب 2) تقسيم مسئوليت و تفويض اختيار به بعضي افراد مي باشد اينگونه فعاليتهاي سازماني شامل گردآوري افراد به منظور انجام کارها و پيشبرد امور واحد تجاري نيز مي گردد. پس از ايجاد واحد براي سازماني، مديريت به منظور انجام کارها بايد اموري را به هريک از اين واحدها محول نمايد. جهت دست يابي به اهداف واحد تجاري، تقسيم و تخصيص مناسب کارها بين کارکنان از اهميت ويژه اي برخوردار است.
نمودار سازماني
نمودار سازماني ، نمايشگر موقعيت هريک از مديران بوده و مي تواند در جهت تشريح مسئوليتها، اختيارات و پاسخگوئيها ياري دهنده باشد. گزارشات حسابداران بايد مديريت را در ارزيابي کارايي برنامه ها، تشخيص نقاط ضعف و قوت در رابطه با مسئوليتها و همچنين ايجاد شرايطي که منجر به اقدامات اصلاحي مي گردد، ياري نمايد. نمودار سازماني شرکت هنرسازان توس در ذيل نشان داده شده است.
ماهيت حسابداري صنعتي
حسابداري صنعتي، که گاهي اوقات حسابداري مديريت نيز ناميده مي شود، بايد به عنوان بازوي مديريت در ارتباط با برنامه ريزي و کنترل فعاليتها تلقي گردد. در حقيقت حسابداري صنعتي را با ابزار حسابداري مورد نياز جهت برنامه ريزي کنترل و ارزيابي عمليات مجهز مي نمايد.
در مرحله برنامه ريزي، حسابداري صنعتي با آينده سروکار دارد و در مرحله کنترل، حسابداري صنعتي با زمان حال و مقايسه نتايج جاري با استانداردها و بودجه هاي از پيش تعيين شده ، سروکار دارد. مديريت واحد تجاري از طريق استفاده از اطلاعات ارائه شده توسط حسابداري صنعتي يا غالباً مي تواند قسمتهايي را که به درستي وظايف خود را انجام نداده اند، شناسايي نمايد.
حسابداري صنعتي به طور ادواري، معمولاً در پايان دورة مالي، جهت تعيين سود با هزينه هايي که در گذشته اتفاق افتاده و همچنين با سهم هزينه هاي تاريخي سروکار دارد. در اين مقطع، روش حسابداري صنعتي خصوصاً جذب هزينه هاي ساخت را به کالاهاي توليد شده موجود در پايان دوره و محصولات انتقال يافته به حساب «بهاي تمام شده کالاي فروش رفته» مد نظر قرار مي دهد.
در اينجا بايد نظرتان را به اين نکته جلب نمود که شرکت هنرسازان توس فاقد بخشي به نام حسابداري صنعتي بوده که به توان به طور کامل فعاليتها و عملکرد آن را از آن ديدگاه مورد بحث قرار داد. ضمناً با توجه به موقعيت زماني موجود، و عدم اعتماد بوجود آمده در صنايع و رقابت سنگين موجود، شرکت فوق همکاري کم رنگي در اين خصوص از خود نشان داد.
مقايسه مؤسسات بازرگاني با مؤسسات توليدي :
مؤسسات بازرگاني کالا را در وضعيت آماده براي فروش خريداري مي کنند. اما يک مؤسسه توليدي کالايي را مي فروشد که خود آن را توليد کرده است. بنابراين تفاوت اصلي فعاليتهاي يک مؤسسه بازرگاني با يک مؤسسه توليدي در فعاليتهاي اضافي است که مؤسسه توليدي براي تبديل مواد خام به کالاي ساخته شده انجام مي دهد اين تفاوت با مقايسه چرخه عمليات يک مؤسسه بازرگاني و چرخه عمليات يک مؤسسه توليدي بهتر درک مي شود.
بديهي است انجام عمليات اضافي که در کارخانه براي تبديل مواد خام به کالاي ساخته شده انجام مي شود، باعث مي شود تا بهاي تمام شده کالاي فروش رفته در يک مؤسسه توليدي متفاوت از بهاي تمام شده کالاي فروش رفته در يک مؤسسه توليدي متفاوت از بهاي تمام شده کالاي فروش رفته در يک مؤسسه بازرگاني باشد.
دارد.
انواع هزينه هاي کالا در يک مؤسسه توليدي :
1- هزينه مواد خام بهاي تمام شده مواد و قطعاتي که به عنوان بخشي از کالاي ساخته شده محسوب مي شود و مي توان هزينة آن را به راحتي و به طور مستقيم به کالاها تخصيص داد، هزينه مواد خام يا هزينه مواد مستقيم ناميده مي شود.
بطور مثال مواد خام مورد استفاده در اين شرکت شامل : کاغذ، رنگ و ... مي باشد.
2- هزينه دستمزد : دستمزد کارگراني که به طور مستقيم با استفاده از دست يا ابزار بر روي مواد خام کار مي کنند، هزينه دستمزد مستقيم ناميده مي شود. براي مثال دستمزد کارگران بخش طراحي نوعي هزينه دستمزد مستقيم است.
دستمزد بعضي از کارگران شرکت که مستقيماً در توليد محصول دخالت ندارند مانند دستمزد انباردار، دستمزد غيرمستقيم ناميده مي شود و تحت عنوان هزينه هاي سربار کارخانه طبقه بندي مي گردد.
3- هزينه سربار شرکت : تمامي هزينه هاي توليد به غير از هزينه مواد مستقيم و هزينه دستمزد مستقيم، هزينه سربار شرکت محسوب مي شود که شامل اجاره يا استهلاک ساختمان، تعميرات و نگهداري ساختمانها، آب، برق، گاز و تلفن و ...
اگر چه مواد، دستمزد و سربار را هزينه ناملايم، اما به اين معني نيست که مواد، دستمزد يا سربار صرف شده براي ساخت کالا را بلافاصله به عنوان هزينه در صورتحساب سود و زيان از فروشها کسر کنيم. براي درک اين مطلب آشنائي با دو واژه «هزينه محصول» و «هزينه دوره» ضرورت دارد.
هزينه محصول و هزينه دوره
هزينه محصول، هزينه مربوط به خريد يا توليد کالا است. لذا تا هنگامي که کالا فروخته نشده ، بهاي تمام شده آن به عنوان يک نوع دارايي تحت سرفصل موجودي کالا نشان داده مي شود. هنگامي که کالا به فروش مي رسد، هزينه هاي محصول تحت عنوان «بهاي تمام شده کالاي فروش رفته» که هزينه دوره محسوب مي شود از درآمد فروش کالا کسر مي گردد.
هزينه هايي که به دورة مالي جاري ارتباط داشته و وقوع آن ناشي از انجام واحد تجاري است، هزينه دوره ناميده مي شوند. اين گونه هزينه با فرض اينکه در دوره وقوع منافع ناشي از آن نيز حاصل گرديده، مستقيماً به حساب هزينه منظور مي شوند. هزينه هاي دوره شامل کليه هزينه هاي فروش، هزينه هاي عمومي و اداري، هزينه بهره و هزينه ماليات را به اختصار، کليه اقلامي که در صورت حساب سود و زيان تحت سرفصل هزينه ها منعکس گرديده اند، مي باشد.
انواع موجوديها در واحدهاي توليدي
يک مؤسسه توليدي معمولاً سه نوع مختلف موجودي کالا دارد که عبارتند از :
1- موجودي مواد خام : معرف بخشي از مواد خام است که توسط مؤسسه خريداري شده اما هنوز به کارخانه ارسال نشده است.
2- موجودي کالاي در جريان ساخت : معمولاً تا پايان دوره مالي مؤسسات توليدي موفق نمي شوند تمام مواد خامي را که براي تبديل به کالا به کارخانه ارسال شده است را به کالاي ساخته شده تبديل کنند، لذا در پايان دوره مالي، هميشه مقداري کالاي نيمه تکميل در کارخانه وجود دارد که موجودي کالاي در جريان ساخت تلقي مي شود.
3- موجودي کالاي ساخته شده : کالاهايي هستند که تا پايان دوره مالي ساخت آنها به پايان مي رسد و از کارخانه ترخيص و به انبار کالاي ساخته شده تحويل مي شوند. هر سه نوع موجودي فوق الذکر در ترازنامه به بهاي تمام شده و در قسمت دارائيهاي جاري نشان داده مي شوند. بهاي تمام شدة موجودي کالاي درجريان ساخت و موجودي کالاي ساخته شده بر اساس هزينه هاي توليدي تحمل شده طي دوره محاسبه مي گردد.
مؤسسات توليدي ممکن است از سيستم دائمي يا از سيستم ادواري موجوديها استفاده کنند. صرف نظر از اينکه مؤسسه توليدي از کدام سيستم موجودي استفاده مي کند، مشکل کلي جدول بهاي تمام شده کالاي ساخته شده يکسان مي باشد.
جريان هزينه هاي توليد در سيستم دائمي :
وقتي از سيستم دائمي موجوديها استفاده مي شود، جريان هزينه هاي توليدي در حسابهاي دفتر کل دقيقاً موازي جريان فيزيکي کالا در فرآيند توليد است. اين موضوع در شکل صفحة بعد نشان داده شده است.