گزارش کاراموزی بررسی مديريت استراتژيك

دسته بندي : علوم انسانی » مدیریت
گزارش کاراموزي بررسي مديريت استراتژيك در 78 صفحه ورد قابل ويرايش


چکيده:

هنر وعلم تدوين ، اجراوارزيابي تصميمات ،وظيفه اي چندگانه است که سازمان را قادر مي سازد به هدفهاي بلند مدت خود دست يابد.فرايند مديريت وتصميم گيري استراتژيک در بر گيرنده 3مرحله تدوين استراتژيها،اجراي استراتژيهاي تنظيم شده وارزيابي استراتژيها است.



تدوين استراتژي(strategy formulation):

عبارت استاز تعيين ماًموريت موًسسه،شناسايي عواملي که در محيط خارجي،سازمان را تهديد مي کنند

با فرصتهايي را بوجود مي آورند.شناسايي نقاط قوت و ضعف داخلي سازمان ،تعيين هدفهاي بلند مدت در نظر گرفتن استراتژهاي گوناگون وانتخاب استراتژيهاي خاص جهت ادامه فعاليت.

در متن حاضر ضمن ارايه ي برخي تعاريف رايج از اصطلاحات کاربردي در برنامه ريزي ومديريت تصميم گيري استراتژيک وبه خصوص تعاريفي از استراتژي ومديريت استراتژيک،مراحل تدوين،اجرا وارزيابي استراتژي شرح داده شده است.

براي تدوين استراتزي ابتدا پيش نيازهاي آن ،شامل1- ماًموريت سازمان،2- آرمان وارزشهاي سازمان و3-ويژگيهاي هر کدام شرح داده شده است. رويکردهاي موجود براي تدوين استراتژي معرفي شده اند ودر نهايت، الگوي زنجيره ارزش براي تشخيص نقاط قوت وضعف در سازمان وتکنيکهايpest,swot ،همچنين الگوي 5نيروي پورتر براي تحليل محيط خارجي شرح داده شده اند.

در قسمت بعد مراحل اجراي استراتژي وارزيابي آن معرفي شدهاند ودر نهايت با ارايه ي يک مطالعه ي موردي مربوط به برنامه ريزي استراتژيک معاونت پژوهشي دانشکده ي علوم پزشکي دانشگاه کرمان مطلب پايان مي پذيرد.

























v اهميت استراتژي وتصميم گيري استراتژيک:

امروزه نيروي انساني در تو سعه صنعتي واقتصادي جوامع،نقش اصلي را بر عهده دارد. نيروي انساني

در حا ل حاضر، ديگر به عنوان يک عا مل کمي در توليد وتوسعه مطرح نيست،بلکه کارآيي وکيفيت نيروي انساني وافزايش بهره وري بسيار حائز اهميت است. بنا براين افزايش بهره وري عوامل توليد،به ويژه بهره وري عوامل نيروي انساني (که خود موجب بهره وري وکيفيت در توليد مي شود)از عمده ترين اهداف اقتصادي در جريان تو سعه است ودر اين ميان مديريت نقش به سزايي در بهره ورکردن نيروي انساني دارد وبا استراتژي صحيحي که انتخاب مي کند به افزايش بهره وري نيروي انساني کمک شاياني خواهد کرد.يکي از مهم ترين کوشش هاي انساني ،مديريت ،است زيرا همه مديران در همه رده ها ودر هر سازماني ،وظيفه بنيادي طراحي ونگهداري محيطي را بر عهده دارند که قرار است افراد از راه همکاري وبه گونه گروهي ،ماًموريت ها وهدفهاي برگزيده را به اجرا در آوردند.

به عبارت ديگر مديران اين مسًوليت را بر عهده دارند تا فرصتي پديد آورند که افراد بتوانند بهترين ياريهاي خود را براي رسيدن گروه به هدفهاي خود ارايه دهند.

فرض کنيد که قرار است محصولي را بوجود آوريم وکليه ي عوامل از قبيل نيروي کار،وسايل وتجهيزات ومواد اوليه را نيز براي تو ليد آن محصول فراهم کرده ايم ،دست به تو ليد نمي زنيم ،چرا که قبل از هر تو ليدي بايد به پرسشهايي پاسخ داده شود .

پرسشهايي که تو ليد يا عدم تو ليد به آن بستگي دارد،نظير :

آيا هر شخصي ميتواند کاري را که به او محول شده انجام دهد ؟

آيا کار انجام شده همان کاري بوده که از او خواسته شده يا نشده ؟

وآيا تو ليد محصولي که قرار است تو ليد شود مقرون به صرفه است؟

از کيفيت مطلوب برخوردار است ؟چه مقدار براي توليد آن با يد هزينه کرد؟

وتا چه وقت وچه مقدار بايد آن را تو ليد کرد؟

وپرسشهايي ديگر .

کسي که به اين سوالها پاسخ مي دهد ،مدير وفرآيندي که اين کار را به سامان مي رساند ،فرآيند مديريت است .









v تصميم گيري چيست؟

به طور کلي مديريت تصميم گيري فرآيند به کار گيري موًثر وکارآمدمنابع مادي وانساني در برنامه ريزي وسازمان دهي بسيج منابع وامکانات ،هدايت وکنترل است که براي دست يابي به اهداف سازماني صورت مي گيرد .

در هر موًسسه وسازماني قبل از هر فعاليتي ،مديريت بايد به دو پرسش اساسي پاسخ دهد :

1- به کجا مي خواهيم برويم ؟

2- چگونه ميخواهيم به آن جا برسيم ؟

پرسش اوّل هدف ومسير را معين مي کند

وپرسش دوّم چگونگي رسيدن به آن را مديريتي که مي تواند مسير حرکت وچگونگي رسيدن به آن را تعيين کند ،يک مديريت استراتژيک است .

استراتژي عبارتست از برنامه جامعه واحد وکاملي که بر مبناي آن نيل به اهداف اساسي سازمان تضمين مي شود.استراتژي نو عي بر نامه است که مقصود يا منظور سازمان را بر حسب خدمتي که به جامعه عرضه خواهد کرد ، معيين مي کند وبه بيان ديگر استراتژي همان مسير حرکت است .استراتژي الگويي براي پاسخ سازمان به محيط اطرافش در طول زمان است.

استراتژي براي هر سازمان با تو جه به اهداف چند گانه اش مسير واحدي معيين کرده وبه کارگيري منابع را در جهت کسب اهداف جامه هدايت مي کند واز اين جهت برنامه هايي را در دو سطح با در نظر داشتن دو وظيفه اصلي؛

1- فراهم آوردن ابزار مورد نياز براي کسب اهداف تعيين شده

2-ارايه اهدافي براي برنامه هاي سطوح پايين تر ، تنظيم مي کند.

عوامل مهّمي که در اين برنامه ريزي مورد توجه وارزيابي قرار مي گيرند ،

در مرحله اوّل عبارتند از اهداف سازمان،وضعيت کنوني نقاط قوّت وضعف سازمان ،موقعيت محيط بيرون سازمان ،از نظر اقتصادي،قوانين والزامات اجتماعي،تکنولوژيک وغيره.

ودر مرحله دوّم (يعني اجراي استراتژي)

عوامل موًثر عبارتند از :ساختار سازمان،فرهنگ ومنابع سازمان وزير سيتم هايي چون کنترل ،نظام حقوق ودستمزد وتشويق سازماني که به طور کلي متغيير هاي سازماني ناميده مي شوند.اين متغييرها را در مرحله اجراي استراتژي بايد به نحوي تغيير داده ومتحول کرد که منطبيق با مسير انتخاب شده باشد.

چگونگي اجراي استراتژي را مديريت استراتژيک گويند لذا،مديريت استراتژيک وظيفه ي شکل دادن به ساختار سازمان ،تخصيص منابع،تو سعه فرهنگ سازمان وبه کار گيري مناسب زير سيستم هايي نظير کنترل ،پاداش،نظام اطلاعات و...را در جهت استراتژي انتخاب شده بر عهده دارد.

سرآغاز کاربرد مفهوم استراتژي در تئوريهاي سازمان:

سابقه کاربرد مفهوم استراتژي،در حقيقت به زماني باز مي گردد که نظريه پردازان سازمان به عنوان يک سيستم طبيعي شکل گرفتند.اين نظريه پردازان براي اولين بار عامل محيط را در مطالعه سازمانها وارد کردند،عاملي که در حقيقت براي نيل به اهداف بايد در چارچوب آن بايد فعاليت کرد(اسکات_1992،99) واستراتژي تعيين کننده ي چگونگي وجهت اين فعاليتهاست.

«سلزنيک»از اولين نظريه پردازان تئوريهاي سازمان است که مفاهيم مربوط به حوزه ي استراتژي را بدون بکار بردن واژه ي استراتژيدر سال 1957در کتاب «رهبري در اداره»مطرح ساخت.

اوبه مواردي مانند قابليتهاي ممتاز کننده سازمان وايجاد هماهنگي بين وضعيت دروني وانتظارات بيروني سازمان اشاره کرد وبه طور تلويحي موضوع اجراي استراتژي رامطرح ساخت (Mintzberg 1990) .

اما براي اولين بار واژه استراتژي توسط «آلفرد چندلر»در سال 1962در کتاب «استراتژي وساختار»به کار رفت .وي تاريخچه دهها شرکت بزرگ تجاري امريکا را مورد مطالعه قرار داد که در نتيجه مفهوم استراتژي در درک رفتار وبويژه رشد سازمانهاي تجاري هويدا شد .علاوه براين ، موضوع مهّم ارتباط بين استراتژي شرکت وساختار پديدار گشت .هر چند «چندلر»بر اهميت ارتباط بين سازمانها وبازار تاکيد داشت .

توضيحات وي درباره ي واقعيت فرمول بندي واجراي استراتژي کاملاًً روشن ساخت که اين ارتباطات بي اندازه پيچيده تر از آني هستند که قبلاًً فکر مي شد 1996) .(Mansfield

موضوع اصلي کتاب «چندلر»انتقال استراتژيک از وضعيت تک محصولي به تنوع محصولات بود.اين تنوع ،مشکلات زيادي را براي سازمانهاي سنتي اوايل اين قرن پديدآورده بود.به عنوان مثال ،شرکت دو پونت در زمان جنگ اوّل جهاني وپس از آن براي کاهش وابستگي اش به تجارت مواد منفجره که کار اصلي آن بود اقدام به ايجاد تنوع در محصولاتش کرد. اين شرکت به سرعت در يافت که ساختارش بيش از آن حدي متمرکز است که بتواند بر پيچيدگيهاي ناشي از اين اقدام غلبه کند بنابراين در سالهاي 21-1919 دچار زيان شد.شايان توجه است که مشکل دوپونت از استراتژي تنوع محصول به خودي خود ناشي نمي شد بلکه مشکل از ساختار سنتي آن بود که نمي توانست اين استراتژي را به خوبي مديريت کند.در اين زمينه «چندلر»مي گويد که در صورتي ساختار سازماني از استراتژي آن پيروي نکند نا کارآيي به بار خواهد آمد .راه حل مشکل دوپونت مي توانست از ساختاري باشد که «چندلر» آن را چند بخشي مي نامد.

نو آوري ساختار چند بخشي در آن بود مي توانست در عين ايجاد عدم تمرکز در مسئوليتهاي عمليات که به واحدهاي توليد محصولات گوناگون تعويض مي گشت استراتژي کلي سازمان را در کنترل مديران سطح بالا نگه دارد .عامل اصلي موفقيت اين گونه ساختار آن بود که مديران رده ي بالا را که مسئوليت سرنوشت کل سازمان را در دست داشتند از مسئوليتهاي مربوط به امور روزمره دور کرده وزمان ، اطلاعات وحتي وتعهدروانشناختي لازم را براي برنامه ريزي بلند مدت براي آنان فراهم مي ساخت

. (Chandler 1962,Whittington1996)



v تعريف استراتژي

«چندلر»که براي اولين واژه ي استراتژي را بکار برد ،خود آن را به اين صورت تعريف کرد:

«استراتژي به معناي تعيين هدفهاي بلند مدت يک سازمان وگزينش مجموعه ي اقدامات وتخصيص منابع لازم براي دستيابي به اين هدفهاست » . (chandler 1962)

وي براي اولين بار نيز تفاوت بين استراتژي وتاکتيک را در قالب تعريف تصميم هاي استراتژيک (که با سلامت بلند مدت سازمان سرو کاردارند)وتصميم هاي تاکتيکي (که بيشتر فعاليتهاي روزمره مربوط مي شوند) مطرح کرد.(chandler 1962)

پس از وي «اندروز»و«انسوف»در سال 1965به ترتيب در کتابهاي «خط مشي بازرگاني»و«واستراتژي شرکت»از دو ديدگاه استراتژي را تعريف کردند .ديدگاههاي انها در تعريف استراتژي دست کم دو تفاوت اساسي داشتند .«اندروز»معتقد بود که مفهوم استراتژي در بردارنده ي هدفهايي است که سازمان هم به دنبال دستيابي به آنهاست وهم وسايل وچگونگي دست يابي يه آنها ولي در مقابل «انسوف»اعتقاد داشت که استراتژي تنها به معناي وسايل وچگونگي دست يابي به هدفها منحصر مي گردد.شواهد نشان مي دهند که اين اختلاف نظر همچنان به عنوان يک موضوع قابل ملاحظه وجود دارد.

«انسوف»خود براي استراتژي چهار مولفه مطرح مي کند:



1)تمرکز کالا/بازار



تشريح تنوع محصولاتي که يک سازمان توليد مي کند وبازارهايي که اين محصولات را در آن به فروش مي رساند



2)بردار يا جهت رشد



تغييرات برنامه ريزي شده واگاهانه در حوضه فعاليتهاي سازمان در آينده.

3)مزيت رقابتي جنبه هايي از محصول يا نگرش بازار يابي که مشخصاًموقعيت رقابتي سازمان را نسبت به رقباي اصلي يا بازار به طور عام،بهبود مي بخشد.

4)هم تواني (هم افزايي)



اشاره به اين موضوع که فعاليتهاي سازمان در مجموع ودر کنار هم به صورت بالقوه قويتر ورقابتي تر از جمع تک تک آنها با يکديگر هستند.



«هوفروشندل»در سال 1978در کتاب فرمول بندي استراتژي نگرش نسبتاً مشابهي را با«انسوف»مطرح کرده اند.آنها نيز چهار مولفه را براي استراتژي بيان مي کنند که سه تاي آنها يعني تمرکز ،مزيت رقابتي وهم تواني عيناًمانند مولفه هايي مطرح شده توسط «انسوف»هستند امّا مولفه چهارم آنها ،آرايش با آماده کردن منابعبا مولفه چهارم «انسوف»تفاوتدارد (Mansfield 1996).



از زماني که «چندلر»واژه ي استراتژي وتعريف خود را از آن ارائه کرد تاکنون هر دانشمندي فراخور نگرش خود تعريفي از استراتژي ارائه کرده است «چافي»اين تعريفها را در سه مدل دسته بندي مي کند:

(Chaffee1985)



مدل1)استراتژي خطي



مدل اوّل ،استراتژي خطي است که بر برنامه ريزي تاکيد دارد واژه ي خطي به اين دليل برگزيده است که اين مدل بيان کننده اقدامهاي متدولوژيک ،هدايت شده وترتيبي در برنامه ريزي است.

تعريف «چندلر»از استراتژي در همين مدل قرار مي گيرد.براساس اين مدل ،استراتژي از تصميمها،اقدامها وبرنامه هاي مرتبط به همي تشکيل شده است که هدفهاي حياتي سازماني را تنظيم وحصول آنها را تضمين مي کنند هم هدفها وهم وسايل دستيابي به آنها ،هر دو از نتايج تصميمهاي استراتژيک هستند.براي دست يافتن به اين هدفها ،سازمانها روابط خودرا با محيط از طريق تغيير محصولات يا بازارهايشان يا انجام ديگر اقدامهاي کار آفرينانه تغيير مي دهند.اصطلاحات مرتبط با اين مدل شامل برنامه ريزي استراتژيک ،فرمول بندي استراتژي واجراي آن استراتژي هستند .

در اين مدل ، مديران سازمان براي چگونگي برخورد با رقبا در جهت دستيابي به هدفهاي سازماني ،برنامه ريزي مي کنند .

دسته بندی: علوم انسانی » مدیریت

تعداد مشاهده: 1642 مشاهده

فرمت فایل دانلودی:.zip

فرمت فایل اصلی: doc

تعداد صفحات: 78

حجم فایل:87 کیلوبایت

 قیمت: 24,900 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.   پرداخت و دریافت فایل
  • محتوای فایل دانلودی: