پاورپوینت-یادگیری و انواع آن در روانشناسی -40 اسلاید-pptx
دسته بندي :
کتاب »
روانشناسی و روانپزشکی
یادگیری چیست ؟
یادگیری (learning)، تغییر نسبتا پایدار در توان رفتاری (رفتار بالقوه behavioral potentiality ) که در نتیجه تمرین تقویت شده رخ می دهد. این تعریف را با دقت بیشتری بررسی می کنیم، نخست اینکه یادگیری همواره باید قابل انتقال به رفتار مشاهده پذیر باشد. یادگیرنده (learner) قادر به انجام کاری خواهد بود که پیش از یادگیری نمی توانست آن را انجام دهد. دوم اینکه این تغییر رفتاری نسبتا پایدار است؛ یعنی نه موقتی و نه ثابت است. سوم، تغییر در رفتار الزاما نباید بالافاصله بعد از تجربه یادگیری رخ دهد.چهارم، تغییر در رفتار از تجربه یا تمرین ناشی می شود و پنجم، اینکه تجربه یا تمرین باید تقویت شود.
اصطلاحات پاداش و تقویت دست کم به دو دلیل با یکدیگر متفاوتند. پاولف، تقویت کننده (reinforce) عبارت است از محرک غیر شرطی، یعنی محرکی که یک واکنش طبیعی و خودکار در ارگانیسم ایجاد می کند. مثلا استفاده از محلول اسید رقیق یا شوک برقی می تواند تقویت کننده باشد. پاداش، چیز مطلوبی است، چیزی که برای انجام کاری که زمان و نیروی قابل ملاحظه ای صرف آن شده یا عملی شده که مورد پسند جامعه است به کسی داده می شود. ( تقویت بلافاصله بعد از رفتار می آید، می تواند مثبت یا منفی باشد اما پاداش صرفا بعد از رفتار نمی آید و می تواند با تاخیر باشد و همیشه چیز مطلوبی است.) تقویت کننده رفتار را نیرومند می سازد اما پاداش این کار را نمی کند.
آیا یادگیری باید به تغییر رفتار بینجامد؟
معروف ترین تعریفها، تعریفی است که به وسیله کیمبل، پیشنهاد شده
روانشناسی به یک علم رفتاری تبدیل شده است. هر آنچه را که ما در روانشناسی مطالعه می کنیم باید از طریق رفتار قابل ارائه باشد. اما این بدان معنا نیست که رفتاری که ما ملاحظه می کنیم یادگیری است. فرایند یادگیری را نمی توان به طور مستقیم مطالعه کرد، بلکه ماهیت یادگیری را تنها از تغییرات رفتاری می توان استنباط کرد. اسکینر تنها نظریه پرداز جدا از این قاعده است. برای اسکینر تغییرات رفتاری یادگیری هستند و نیاز به استنباط هیچ فرایند دیگری نیست. برای سایر نظریه پردازان یادگیری، یادگیری چیزی است که در نتیجه تجارب معین صورت می پذیرد و پیش از ایجاد تغییر در رفتار رخ می دهد.
یادگیری یک متغییر رابط یا میانین تلقی می شود. متغییر رابط یک فرایند فرضی است که فرض می شود بین محرکها و پاسخ های مشاهده شده اتفاق می افتد. متغییر مستقل ( تجربه) سبب تغییر در متغییر رابط (یادگیری) می شود، و این به نوبه خود متغییر وابسته (رفتار) را تغییر می دهد.
نسبتا پایدار چقدر پایدار است؟
بدین منظور از این تعریف استفاده می شود که بین یادگیری و رویدادهای دیگری که رفتار را تغییر می دهند، مانند خستگی، بیماری، بلوغ، و داروها تمایز ایجاد شود. یادگیری دوام می آورد تا با گذشت زمان دستخوش فراموشی شود یا یادگیری تازه ای جای آن را بگیرد. مدت تغییر حاصل از یادگیری یا حالتهای موقتی را نمی توان به طور دقیق معیین کرد.
خوگرفتن و حساس شدن
حساس شدن، فرایندی است که از طریق آن ارگانیسم نسبت به جنبه های معینی از محیطش حساس تر می شود. برای مثال، ارگانیسمی که به طور معمول به نور یا صدای معینی پاسخ نمی دهد ممکن است پس از دریافت شوک به آن پاسخ بدهد. بنابراین در این مثال شوک ارگانیسم را حساس و نسبت به محیطش آماده پاسخ دادن کرده است. زودرنجی یا حساسیت بیش از اندازه ای که معمولا پس از یک تجربه عصبانیت زا به ما دست می دهد نوعی حساس شدن است.
خوگیری، فرایندی است که از طریق آن ارگانیسم نسبت به محیطش کمتر حساس می شود. تمایل ارگانیسم بر این است که به محرکهای تازه محیط خود توجه کند. این تمایل بازتاب توجه یا بازتاب سوگیری نام دارد. وقتی صدای ناگهانی می شنوید فورا به جهت صدا بر می گردید ( سوگیری) اما پس از مدتی صدا را نادیده می گیرید ( خو گیری
دلیل عمده ای که در یادگیری بودن خو گیری و حساس شدگی تردید هست، این تغییرات رفتار گاهی موقتی اند و شرط نسبتا پایدار تعریف را برآورده نمی سازند. تغییرات رفتاری در پاره ای از موقعیت ها عمری نسبتا طولانی دارند. بارکرنیز معتقد است که بعضی از موارد خوگیری و حساس شدن یادگیری هستند و شرط نسبتا پایدار تعریف یادگیری را تامین می کنند. رویدادهای محرکی واحد که به طور مکرر تجربه می شوند به طور نسبتا پایدار خو گیری می شوند. حساس شدن می تواند تغییرات نسبتا پایدار در رفتار شخص ایجاد کند.
خوگیری و حساس شدگی با انواع متداول یادگیری فرق دارند. یادگیری های متداول به یادگیری تداعی گرا معروف اند، زیرا آنها تداعی با پیوند بین دو محرک ( شرطی شدن کلاسیک پاولف) یا تداعی بین یک محرک و یک پاسخ را شامل می شوند. به خوگیری و حساس شدگی یادگیری غیر تداعی گرا، یا آثار محرک واحد می گویند. در خو گیری پاسخ ارگانیسم به محرک کاهش و در حساس شدگی افزایش می یابد.
اقسام یادگیری
یادگیری را معمولاً برحسب رفتارها و افکاری که در بر می گیرد مطرح می کنند. زیرا یادگیری، تغییری را ضمن تجربه شامل می شود. بنابراین، می توان سؤال کرد تغییر ناشی از یادگیری در چه جنبه هایی از رفتار ظاهر می شود؟ در واقع، وقتی یاد می گیریم برای پیدایش تغییر در خویشتن تلاش می کنیم و این تغییر ممکن است به شکل های ایجاد، اصلاح و تکمیل یا به طور کلی افزایش و کاهش ظاهر شود. به عبارت دیگر، پس از آنکه آموختیم، رفتار یا فکر ما دیگر آن نیست که قبلاً داشتیم بلکه تغییر یافته است که این تغییر ممکن است بی درنگ ظاهر شود مانند آموختن جدول ضرب، یا در بلندمدت خودش را نشان دهد مانند پیدایش عادتهای بهداشتی.
رفتار آدمی دارای سه بُعد یا سه جنبه است از این قرار:
الف. بُعد شناختی شامل افکار، عقاید، معلومات.
ب. بُعد روانی حرکتی شامل همه مهارتها.
پ. بُعد عاطفی و اجتماعی شامل احساسات، گرایش ها، ارزشها.
یادگیری در هر یک از ابعاد مذکور، به صورت تغییری در آن بُعد ظاهر می شود. مثلاً معلومات ما زیاد یا اصلاح و یا کامل می شود (بُعد شناختی)؛ مهارتی را می آموزیم مانند رانندگی (بُعد روانی حرکتی)؛ نظر یا دیدگاه مان نسبت به شخص یا چیزی عوض می شود یا خوش بین یا بدبین می شویم (بُعد عاطفی و اجتماعی).
درباره ی اینکه آدمی چگونه یاد می گیرد نظریه های مختلفی مطرح شده اند. بعضی آن را نتیجه و محصول برقراری تداعی یا رابطه بین محرکهای خاص (عوامل خارجی یا محیطی مؤثر در فرد) و پاسخ های خاص (واکنش فرد) می دانند (نظریه های شرطی کلاسیک و عامل). این خانواده نظریات یادگیری به خانواده S-R معروف است. برخی ا
یادگیری مبتنی بر رویارویی با محرک