گزارش كارآموزي در واحد مهندسي خوردگي خطوط لوله و مخابرات نفت تهران
دسته بندي :
فنی و مهندسی »
برق، الکترونیک، مخابرات
گزارش كارآموزي در واحد مهندسي خوردگي خطوط لوله و مخابرات نفت تهران در 33 صفحه ورد قابل ويرايش
مقدمه:
خوردگي تأسيسات صنعتي يكي از زمينههايي است كه مورد توجه خاص دانشپژوهان قرار دارد. در گزارش حاضر سعي شده كه اطلاعاتي در مورد روشها، تجربيات دستگاهها و لوازم مورد نياز همراه با تئوريهاي اصول خوردگي چگونگي آزمايشها، اندازهگيريها، ذكر شود.
ابتدا بهتر است كه مفهوم نسبتاً صريحي از خوردگي داشته باشيم تا بتوانيم با روشي بيشتري در مرد طرق مبارزه با آن بحث نمائيم ، خوردگي تعاريف مختلفي دارد. اين تعاريف هر كدام در مواردي صحت دارند و هر كدام فقط گوشهاي از مطلب را بيان ميكند ما براي هدفي كه در پيش داريم، در مورد يك لولة مدفون شده در خاك، خوردگي را يك پديدة الكتروشيميايي تعريف كرده و وجود اكسيژن را براي ادامة خوردگي ضروري محسوب مينماييم. با قبول اين مزيت به بيان شرايطي ميپردازيم كه با واقع شدن آنها يك سل خوردگي ميتواند فعاليت داشته باشد:
1- يك كاتد و يك آند بايد وجود داشته باشد.
2- بين آند و كاتد اختلاف پتانسيل برقرار باشد.
3- يك رابط فلزي بين آند و كاتد وجود داشته باشد.
4- آند و كاتد در يك الكتروليت هادي باشند ، بدين معني كه مقداري از مولكولهاي آب به صورت يون درآمده باشد،
حال براي يك لولة مدفون شده، كاتد كه خود لوله است و آند بيشتر سيليكون آيرن (silicon Iron) استفاده ميشود. (شرط 1). براي برقراري اختلاف پتانسيل بين آند و كاتد از قوانين و يكسوكننده استفاده ميشود. (شرط 1 (شرط 2) براي رابط فلزي خود لوله به صورت رابط فلزي عمل ميكند و شرط چهارم با توجه به رطوبت خاك فراهم ميشود.
اختلاف پتانسيل موجود بين آند و كاتد باعث بوجود آمدن جريان الكتروني از طرف آند به كاتد در مدار فلزي بين آند و كاتد خواهد گرديد. در آند فلز با از دست دادن الكترون، توليد يون آهن با بار مثبت خواهد كرد كه با OH موجود در آن حوالي توليد هيدروكسيد دو ظرفيتي آهن به فرمول خواهد كرد. كه با يك مرحله اكسيد شدن به صورت زنگ آهن در خواهد آمد.
در ناحية كاتدي تعداد الكترون اضافي از طرف آند تأمين شده است، اين الكترونها با يونهاي مثبت هيدروژن محيط، توليد گاز ميكنند كه به صورت لايه در اطراف كاتد در خواهد آمد و به قشر پلاريزاسيون موسوم است، با اين تبديل هيدروژن اتمي به هيدروژن گازي مقداري يون اضافي در ناحيه كاتدي بوجود خواهد آمد كه سبب افزايش خاصيت بازي ناحية كاتدي ميشود.
چند نكته:
1- جهت جريان الكتريسيته (خلاف جهت حركت الكترونها) در مدار فلزي از كاتد به آند خواهد بود.
2- جهت جريان در داخل الكتروليت از آند به كاتد خواهد بود.
3- خوردگي فلز در آند يعني قطبي كه جريان از آن به طرف الكتروليت خارج ميشود اتفاق ميافتد.
4- فلزي كه جريان از محيط اطراف دريافت ميكند خورده نميشود.
مقدار كاهش وزن فلز با شدت جريان خوردگي متناسب خواهد بود. يك آمپر جريان مستقيم كه از فولاد به طرف خاك خارج ميشود، ميتواند سالانه حدود بيست پوند فولاد را بخورد. البته در مسائل مربوط به خوردگي خط لوله به ندرت با شدت جريانهاي بالا روبرو خواهيم شد و معمولاً شدت جريانها در حدود چند ميلي آمپر خواهند بود. ولي بايد توجه كرد كه حتي يك ميلي آمپر در طول سال اگر فقط از هفت نقطه لوله خارج شود، ميتواند باعث ايجاد هفت عدد سوراخ به قطر اينچ روي يك لولة دو اينچي با ضخامت استاندارد گردد. البته اين نكته كه تعداد نقاط خروج جريان به چند نقطه محدود نگردد، بسيار حائز اهميت است و بهتر آن است كه جريان در سطح بيشتري توزيع شود تا آنكه قدرت نفوذي آن در لوله كاهش يابد.
تأثير مقاومت در شدت جريان خوردگي:
مقاومت ظاهري مدار شامل دو قسمت خواهد بود: مقاومت اهلي اجزاء مدار و مقاومت ناشي از لاية پلاريزاسيون در كاتد. هر چه مقاومت كمتر باشد، شدت جريان بيشتر بوده و در نتيجه كاهش وزن زيادتري حاصل خواهد. مقاومت الكتروليت عبارت خواهد بود از مقاومت الكتريكي خاك يا آب كه ميتواند بشدت متغير باشد. براي يك الكتروليت با مقاومت الكتريكي معين سطح آند و كاتد فاكتور مهمي خواهد بود. هر چه اين سطح كوچكتر باشد، مقاومت زيادي در مدار ايجاد ميشود. بعضي مواقع محصولات خوردگي نيز ميتواند مقاومت قابل ملاحظهاي در مدار ايجاد كنند ولي اين مقاومت در مورد فولاد چندان نخواهد بود.
لاية پلاريزاسيون در كنترل مقدار جريان خوردگي نقش اسامي دارد به طوري كه اين لايه به صورت يك لاية عايق عمل كرده و ممكن است افت ولتاژ در اين لايه با اختلاف پتانسيل بين آند و كاتد برابر گشته و جريان خوردگي را به سمت صفر سوق دهد.
از گفتههاي بالا ميتوان به اين نكته پي برد كه اين لاية پلاريزاسيون ميتواند بخوبي از خورده شدن لوله جلوگيري نمايد اما اغلب مواردي وجود دارند كه سبب از بين رفتن اين لايه ميشوند مانند لوله اي كه در درون آب قرار داشته باشد كه در اين مورد جريان آب سبب از بين رفتن اين لاية هيدروژني ميگردد. يا ميتوانند عامل شيميايي باشد همانند حضور اكسيژن در الكتروليت كه با هيدروژن تركيب شده سبب از بين رفتن لاية پلاريزاسيون ميگردد و با همچنين در خاكهاي ميكروبي ، باكتريهاي بخصوصي ميتوانند باشند كه سبب از رفتن اين لايه گردند.
حال در اينجا سؤالي مطرح مي شود كه نقاط آندي و كاتدي در يك لولة زيرزميني چگونه بوجود ميآيند. شرايطي وجود دارد كه به تشكيل نقاط آندي و كاتدي منجر ميشوند كه با آگاهي يافتن از اين شرايط ميتوان در مرحلة طراحي و نصب اين لولهها اقداماتي را انجام داد كه منجر به خنثي كردن اين شرايط و نگهداري بيشتر لوله شود.
انواع پوششها:
1- Enamel كه به دو صورت عمده Asphalt, Coal Tar و در حالت گرم اعمال ميشوند به همين سبب به آنها پوششهاي گرم ميگويند. با اين نوع پوششها يك پوشش بيروني جهت اعمال مقاومت مكانيكي با كار گرفته مي شود ضخامت يك لاية از اين پوشش حدود اينچ ميباشد. اين پوششها از قطران زغال سنگ و ذوب آهن بدست ميآمدند و اين پوششها به علت دارا بودن گوگرد سمي هستند و مدتهاست كه از رده خارج شدهاند و مورد استفاده قرار نميگيرند نحوه اعمال اين پوششها به صورت زير بود:
نوار فايبر گلاس ( قير ( نوار ترموپلاست ( قير
2- انواع مواد مومي كه شبيه پوشش اول با يك پوشش بيروني جهت افزايش مقاومت مكانيكي اعمال مي شود.
3- گريسها معمولاً به طور دستي و با دستكش روي لوله ماليده ميشوند و سپس توسط يك لاية پوشش بيروني مجهز به يك ورقة عايق پوشيده ميشود.
4- پوششهاي مايع كه به طور سرد اعمال ميشوند اين نوع پوششها با تبخير حلال و يا توسط يك مادة شيميايي سفت ميشوند، اين نوع پوشش از يك حلال باضافة آسفالت كه ممكن است مشتق نفتي و يا آسفالت طبيعي باشد، كه خاصيت عايق بودنش بيشتر است و يا حلال باضافة قير زغال تشكيل شده است. به اين نوع نيز پوشش بيروني جهت افزايش مقاومت مكانيكي اعمال مي گردد. معمولاً عمل در چند لاية توام با پوشش بيروني در هر مرحله و با رعايت فاصلة زماني معين بين دو لايه اجرا مي گردد. ضخامت اين نوع پوششها حدود 20 هزارم اينچ ميباشد.
5- انواع نوارهاي محافظ از قبيل پلي وينيل كلرايد، پلي اتيلن، كه در قسمت پشت داراي چسب هستند و مستقيماً روي لوله زير پوشش زده شده اعمال مي شوند (همان طور كه قبلاً توضيح داده شد). ضخامت آنها حدود 10 الي 30 هزارم اينچ مي باشد. نصب اين پوششها چون خيلي ساده بوده و به حرارت احتياج ندارد ارزان تر تمام ميشوند و به خصوص براي تعميرات پوشش بسيار مفيد است. همچنين نوارهاي مخصوصي هستند كه داراي يك زيرسازي آسفالتي ميباشند كه توسط شعله نرم شده و حالت چسبناك به خود گرفته و روي لوله پيچيده مي شوند. امروزه اين نوع پوششها وسيعترين كاربرد را در لوله هاي نفتي دارند.
6- پوششهاي پلاستيكي در اينكه به صورت نوار نيستند با پوششهاي قبلي متفاوت هستند، و بيشتر روي لولههاي كم قطر، در مرحلة ساخت لوله به توسط اكستروژن روي لوله اعمال مي شوند (نظير كابلهاي برق كه پوشش پلاستيكي به طور پيوسته سيمهاي مسي را پوشانيده است).
7- پوششهاي مكانيكي بيروني: اين نوع پوششها بيشتر از آزبست يا الياف شيشهاي اشباع با قير تشكيل شدهاند كه علاوه بر استحكام مكانيكي، خاصيت عايق خوبي هم دارند.
8- پوششهاي وزني: وقتي كه لولهها قرار است زير آب باشند بايد وزن آنها را سنگينتر نمود تا تمايل غوطهور شدن در سطح آنها از بين برود. بعضي مواقع اين سنگيني را توسط افزودن وزنههايي در فواصلي از لوله از چدن يا بتن تأمين ميكند و در مواردي مثل پيريت آهن اعمال ميگردد. اين نوع پوششها معمولاً با مفتولهاي فولادي تقويت ميگردند ضخامت لازم بازاي وزن مورد نياز در واحد طول لوله محاسبه مي شود و اين نوع پوششها از صدمات مكانيكي پوشش اصلي لوله جلوگيري ميكنند. استفاده از اين پوششها در مناطقي كه احتمال صدمه خوردن وجود دارد با توجه به مشكلات زياد تعميركاري، ضروري است.
9- پوششهاي بتني: اگر چه اين پوششها روي لوله چندان معمول نيستند ولي اگر افزودنيهاي به خصوصي به اين پوشش (سيمان ) اضافه شود، اين پوشش براي جلوگيري از خوردگي بسيار مفيد خواهد بود. با پوشش دادن سيماني لولة لخت، فولاد پتانسيل كاتدي به خود ميگيرد و ضمناً به خوبي پلاريزه شده و از دريافت يا خروج جلوگيري مي كند. اين پوشش در صورت مرغوب بودن، ميتواند بدون اعمال حفاظت كاتدي به كار رود. كمترين ضخامت براي اين پوشش 2 اينچ ميباشد.
با در نظر گرفته همة جوانب بايد اقتصاديترين و مناسبترين پوشش انتخاب شود. نكات عمدهاي كه در انتخاب پوشش مؤثر است به صورت زير است:
1- آيا خاكي كه لوله در آن دفن خواهد شد، عاري از سنگ يا عوامل مكانيكي كه ممكن است به پوشش صدمه بزنند ميباشد يا خير ؟
2- آيا خاك از نوعي است كه نشتهاي ناشي از انبساط و انقباض مزاحم پوشش خواهند بود يا نه،
3- آيا لوله در مسير خود از قسمتهايي عبور ميكند كه دسترسي به آنها نظير تقاطع رودخانهها زير دريا و ساير تأسيسات مشكل باشد؟
4- آيا درجه حرارت سرويس لوله از محيط اطراف يعني خاك، بسيار بالاتر خواهد بود يا نه،
5- دماي محيط و شرايط جوي در هنگام اعمال پوشش چگونه خواهد بود؟
6- آيا محدوديتي وجود خواهد داشت كه جريان كاتدي را به حداقل مقدار كاهش دهيم؟
ذكر اين نكته خالي از لطف نخواهد بود كه در نواحي كه لوله آندي است ، اگر آنرا پوشش كنيم، سبب خوردگي شديد لوله در نواحي كه پوشش ضعيف است خواهد شد، به طوري كه هر گاه پوشش وجود نداشت عمر لوله بيشتر ميبود. در اين موارد بهتر است كه نواحي كاتدي پوشش شوند كه جريان كلي خوردگي كاهش يابد. (همان طور كه قبلاً توضيح داده شد).
پس براي انتخاب مناسبترين پوشش چه از نظر بهرهوري و چه از نظر اقتصادي دو عامل بسيار مهم ميباشد:
1- اطلاعات گسترده از تمام خواص پوشش و محدوديتهاي كاربرد آن براي يك پروژه معين
2- خلاصة كاملي از شرايط كاركرد لوله و شرايط مسير.
حال با توجه به اتمام پوشش كاري لوله و قرار دادن لوله در بستر زمين براي كنترل بيشتر خوردگي بحث حفاظت كاتدي مطرح خواهد شد، كه با اين حفاظت و همچنين با وجود پوشش خوردگي لوله له حداقل ممكن خواهد رسيد.
پي پا:
پيپا عبارت از موادي است كه آندها را در بستر آندي در برگرفته و سه نوع مادة متداول مشتقات كربني در اين مورد به كار ميرود.
كك حاصل از زغال سنگ ، كك حاصل از نفت ، گرافيت خرد شده.
پي پاي كربني به دو دليل در حفرة آندي به كار ميرود.
1- به منظور افزايش ابعاد آند و در نتيجه كاهش مقاومت حفره نسبت به زمين.
2- شراكت در مصرف به علت تخلية جريان الكتريكي
جهت رسيدن به هدف دوم مادة پي پا كه اغلب كك ميباشد، در اطراف آند بايد به خوبي فشرده گردد تا اتصال مستقيم كابل برقرار گردد. شدت مصرف مادة پيپا نبايد به ازاي هر آمپر، از دو پوند در سال تجاوز كند. اندازة ذرات كك بايد بين 5 تا 25 ميليمتر باشد و ميزان خاك آن نبايد بيشتر از 10% باشد و ضرب مقاومت الكتريكي آن نبايد از 50 اهم – سانتيمتر تجاوز كند.
كابل:
كابلهاي به كار رفته در مدار نسبت به زمين در تمام نقاط داراي پتانسيل مثبت ميباشند. كه اگر كوچكترين صدمهاي بر روي عايق كابل بوجود آيد، سبب ميشود تا جريان از اين نقطه تخليه شده و سبب خورده شده و جدا شدن كابل از قسمتهاي ديگر در اين نقطه شود. لذا عايق كابلها بايد از كيفيت عالي برخوردار باشند. اخيراً كابلها با پلي اتيلن پوشش داده ميشوند كه در محيطهاي مختلف نتايج رضايتبخش داشته است.
اتصالات :
از نقاط بسيار حساس مدار شدت جريان اعمالي، نقاط اتصال كابل هاي اصلي به كابل آندها ميباشد. اين اتصال بايد مقاومت ناچيز داشته و داراي عايقي با كيفيت بسيار مقاوم باشد.
از روشهاي متداول اتصال كابلهاي مسي ميتوان لحيم كاري نرم، جوشكاري با پور لحيمكاري سخت (نقره)، و اتصالات مكانيكي را نام برد. تعداد از اين اتصالات متالوژيكي هستند كه داراي مقاومت ناچيز ميباشند. اتصالات مكانيكي اگر بخوبي انجام شوند سپس با عايق مناسبي براي جلوگيري از نفوذ رطوبت و هوا پوشانده شوند، مي توانند مورد استفاده قرار گيرند. كيفيت عايق اين اتصالات بايد با كيفيت عايق كابل اصلي برابر كند. آنچه كه در اين مورد اهميت فوق العاده دارد اينست كه بايد توجه داشت اين اتصالات بايد سالها در محيط خورنده مقاومت كنند و كوچكترين منفذي براي ورود رطوبت و هوا و مواد خورنده نداشته باشند.
حال در اين قسمت به طور خلاصه ، در مورد آندهاي فدا شونده توضيح داده خواهد شد.
آندهاي فداشونده:
منيزيم و روي از متداول ترين آندهاي فنا شونده ميباشند. هنگامي كه يك خط لولة فولادي ، به يكي از اين دو فلز، كه در جدول سري الكتروشيميايي ، بالاتر از آن قرار دارند، وصل شود و هر دو در يك محيط الكتروليت مشترك باشند، منيزيم يا روي كه فلز فعالتر هستند خورده خواهند شد و بدين ترتيب خط لوله محافظت خواهد شد.
آندهاي فدا شونده در مواردي به كار ميروند كه شدت جريان مورد نياز كم بوده و ضريب مقاومت الكتريكي محيط در حدي باشد كه بتوان با تعداد معدودي از آند فدا شونده احتياجات سيستم را برطرف كرد. يا در خطوط لولهاي كه داراي پوشش عالي ميباشند و روش شدت جريان اعمالي براي حفاظت خط به كار رفته است، امكان دارد كه نقاط جدا افتادهاي وجود داشته باشد كه به مقدار بيشتري شدت جريان نياز دارد. اين افزايش نياز موضعي را بكارگيري آندهاي منيزيم يا روي مي تواند برطرف گرداند.
نمونههايي از اين نقاط عبارتند از : طولهايي از لوله كه در آنها پوشش به سختي صدمه ديده است، نواحي از خط لوله كه در مجاورت موانع الكتريكي قرار گرفتهاند و توزيع شدت جريان در اين نقاط بخوبي انجام ميگيرد.
براي افزايش كارايي آندهاي روي و منيزيم آنها را در مخلوط شيميايي كه به عنوان پي پا به كاربرده ميشوند قرار ميدهند، با قرار دادن آندها در اين پي پاها ، بازدهي شدت جريان آنها نيز افزايش مي يابد. اگر خاك ناحيه با آند مستقيماً تماس داشته باشد در اينصورت خوردگيهاي موضعي به وقوع پيوسته و در سطح آند روي در مجاورت تركيبات فسفات، كربنات و بيكربنات ، لايههاي پسيو تشكيل ميشود كه مقاومت مدار كاتدي را به شدت افزايش ميدهد. اين لايههاي پسيو، بر روي آندهاي منيزيم نيز در مجاورت كربناتها و بيكربنات ها تشكيل مي گردد. اگر يونهاي كلر در محيط وجود داشته باشد، باعث خوردگي منيزيم شده و بازدهي شدت جريان آنرا كاهش ميدهند. پي پاي شيميايي اطراف آند، رطوبت موجود در خاك را جذب كرده و محيط اطراف آند را مرطوب نگه ميدارد.
در سيستمهاي آند فدا شوند، آند روي بيشتر در خاكهايي كه ضريب مقاومت الكتريكي آنها كمتر از 1500 اهم – سانتي متر است و آند منيزيم در خاكهايي كه ضريب مقاومت الكتريكي آنها بيشتر از 1500 اهم – سانتي متر باشد، به كار ميروند.
آندهاي فدا شونده كه نصب ميشوند بايد تطابق اتوماتيك به افزايش شدت جريان مورد نياز را داشته باشند. اگر پوشش لوله بنا به دلايل مختلف ضعيف گردد. شدت جريان مورد نياز افزايش خواهد يافت.
چند نكته درباره آندهاي روي و منيزيم:
1- در بسترهاي آندي كوچك، آند روي طول عمر بيشتري نسبت به منيزيم دارد.
2- شدت جريان خروجي آندهاي منيزيم همواره زيادتر از آندهاي روي ميباشد.
3- اگر شدت جريان مورد نياز خط لوله افزايش يابد. آند منيزيم در خاكهايي با ضريب مقاومت پايين، ظرفيت بيشتري براي توليد جريان الكتريكي دارند.
4- اگر شدت جريان مورد نياز خط لوله افزايش يابد در خاكهايي با ضريب مقاومت بالا، آندهاي روي، ظرفيت بيشتري براي توليد جريان الكتريكي دارد.
5- تنظيم اتوماتيك و ظرفيت آند روي در مواقع افزايش نياز شدت جريان بهتر از آندمنيزيم ميباشد.
آندهاي فداشونده را مي توان هم به موازات خط لوله و يا عمود بر آن در زمين قرار دارد . فاصلة نزديكترين آندمنيزيم از خط لوله نبايد كمتر از 15 فوت باشد و اين فاصله را براي آند روي مي توان تا 5 فوت نيز كاهش داد. ولي بهتر است فاصلة 10 فوت انتخاب گردد. در طريقة بستر افقي آندهاي فداشونده بايد دقت كافي در مورد شسته نشدن پي پا از اطراف آند (بويژه در آندهاي از پيش بسته بندي شده) مبذول شود. در نواحي كه ضريب مقاومت الكتريكي زمين مناسب بوده و حفاري به سهولت انجام ميگيرد ميتوان آندها را در كنار خط لوله در عمق لازم دفن كرد. در اين طرز نصب گراديان پتانسيل يكنواخت تر توزيع مي شود، تعميرات فصلي رطوبت زمين تأثير كمتري در شدت جريان خروجي خواهد داشت و كابل اتصال نيز از صدمه ديدن در اثر حفاريهايي كه براي كارهاي ديگر پيش ميآيد، مصون خواهد ماند.
در سيستم آند فدا شونده كابلهاي اتصال نيز تحت حفاظت قرار ميگيرند و مانند روش شدت جريان اعمالي، نقاط لخت شده در خطر خورده شدن و قطع گرديدن از بقية مدار نيستند. در هر حال براي جلوگيري از اتلاف شدت جريان در نقاط اتصال بايد آنها بخوبي عايق شوند. اين نقاط به علت وجود دو فلز متفاوت (فولاد و كابل مسي) در خطر خوردگي گالوانيكي قرار دارند، پس بايد با موادي كه داراي مقاومت عالي نسبت به خوردگي و رطوبت هستند، پوشانده شوند. اگر كيفيت مادة عايق كننده ضعيف باشد، لوله در اطراف نقطة اتصال خورده خواهد شد.
پس از نصب بستر آندي فداشونده، شدت جريان ماكزيمم در همان ابتدا بدست نميآيد. پي پاي خشك به آرامي رطوبت زمين را جذب مينمايد و اگر زمين اطراف مرطوب نباشد، اين كار روزها و شايد هفتهها به طول انجامد ، در اين مواقع بهتر است زمين بالاي حفرة آندي مرطوب گردد. ريختن مخلوط آب و پي پا در حفرة آندي هنگام نصب آند روش مناسبي نميباشد، زيرا پس از چندي آب مخلوط از بين ميرود خلل و فرج فراوان در بستر ايجاد ميشود. در حاليكه اگر پي پاي خشك در حفره ريخته شود و رطوبت زمين را به آرامي بعد از نصب آند جذب كند، موجب افزايش حجم پي پا شده و فشردگي پي با كه آند را پوشانده است بسيار عالي ميگردد.
ذكر چند نكته در مورد خوردگي:
با توجه به آنچه كه قبلاً گفته شد، چنانچه لولهاي پوشش داشته باشد و تحت حفاظت هم قرار بگيرد، قاعدتاً نبايد ديگر دچار خوردگي شود، ولي در عمل اينگونه نيست و باز در لوله ها خوردگي مشاهده ميشود و همان طور كه اشاره شد ، بيش از 90% اين خوردگيها، خوردگيهاي خارجي هستند يعني در جدار خارجي لوله اتفاق افتادهاند كه عوامل ايجاد اين خوردگيها مي توانند: جدايي پوشش از لوله، صدمه ديدن و سوراخ شدن پوشش ، قطع جريان حفاظتي كه ميتواند به علت خرابي ترانس يا قطع هر يك از كابلها باشد و موارد ديگر باشند.