مقاله بررسی نقش روانشناسي در ادبيات
دسته بندي :
علوم انسانی »
روانشناسی و علوم تربیتی
مقاله بررسي نقش روانشناسي در ادبيات در 19 صفحه ورد قابل ويرايش
فهرست
عنوان
صحفه
1- چكيده مقاله................................................................................................................................................
2- مقدمه............................................................................................................................................................
3- تعريف روانشناسي و تاريخچة آن..........................................................................................................
4- روانشناسي و ادبيات..................................................................................................................................
5- مفهوم هنر...................................................................................................................................................
6- رابطة ادبيات و روانشناسي......................................................................................................................
7- روانشناسي هنر و ادبيات عرفاني است................................................................................................
8- مثال روانشناسي در ادبيات و اشعار سهراب سپري ( شاعر معاصر) ..........................................
9- نتيجه گيري................................................................................................................................................
10- منابع .........................................................................................................................................................
چكيده مقاله:
اين مقاله در مورد نقش روانشناس در ادبيات است كه كل مفهوم آن اين است كه امروز با رشد وتكاپوي جامعة ادبيات هم رشد داشته است و به غير از مفاهيم اخلاقي و زيباشناسي يك فهم جديد به نام روانشناسي در آن وارد شده است.
و رابطه روانشناسي و ادبيات در عصر امروز يك امر حياتي است چون خوانندگان فهم آنها بالاتر رفته و نگرش جديدي بر نوشته ها دارند.
خلاصه مقاله اين است كه رابطه ادبيات با روانشناسي را مي توان از نوشته و افكار نويسنده در كرد كه چه رابطه اي را ايجاد كرده است و يك آثار خلق كرده كه مخاطبان فراواني دارد.
اين تحقيق روش آن ميداني يا كتابخانه اي است كه از چند كتاب گرفته شده است و از مقالات اينترنتي هم استفاده شده است و مترمكز به افكار كتاب و مقالات مي باشد. چكيده اين تحقيق در واقع مي خواهد بگويد كه ادبيات امروز خارج از روانشناسي نميباشد چون هر نوشته اي كه خلق مي شود بايد داراي روح و تازگي باشد كه آن روح را روانشناسي مي گوييم تا شخص بتواند با افكار سالم آن اثر را بخواهد و از آن لذت برد.
مقدمه :
عنوان نقش روانشناس در ادبيات معاصر
در اين تحقيق رابطه بين روانشناس و ادبيات بحث شده است البته اين تحقيق همة آن تحت تأثير كتاب و منابع نيست بلكه خود نويسنده افكار خود را بيان كرده است اگر چه افكار نويسنده كوتاه مي باشد ولي خدشه اي به خود تحقيق وارد نكرده است. و تحقيق داراي چند بخش است كه بخش اول آن در مورد تعريف روانشناسي و تاريخچة آن و تعريف ادبيات مي باشد بخش دوم در مورد روانشناسي هنري و عرفاني و بخش ديگر آن داراي روانشناسي و رابطة آن با ادبيات مي باشد و در آخر در مورد يك آثار ادبي معاصر سهراب از نظر روانشناسي صحبت شده است.
هدف از اين تحقيق در مورد روانشناسي در ادبيات اين است كه بدانيم امروزه اين عامل اصلي كي اثري در خواند مربوط به دانستن روانشناسي است، كه اثر ان را در جامعه پايدار به ماند. به طور كلي امروز هر كس ناخودآگاه متن را مي خواند براي فهميدن درون خود مي كوشد او با باز توليد متن در آن دخالت مي كند ولي بداين مداخلات با ترديدي مي نگرد و كنش خواندن را مورد تحليل قرار مي دهد نه نويسنده يا خواننده كشاكش ميان خوانن و ظرفيت هاي نهفتهي متن را آشكار مي كند تا خوانندة حرفه اي به عنوان پرسشگر در برابر متن باقي بماد و اين امر در ساختار روانكاري صورت مي گيرد.
تعريف و تاريخچه روانشناسي و تاريخچة آن:
برخي روانشناسان، روانشناسي را به اين صورت تعريف مي كنند : مطالعة علمي رفتار و فرايندهاي ذهني اما همة روان شناسان اين تعريف را قبول ندارند و روان شناسي را تنها علم مطالعة رفتارهاي قابل مشاهده مي دانند.
برخي روانشناسان، از جمله رفتار گرايان، معتقدند كه فرايند هاي ذهني قابل مطالعه نيست. روانشناسي با اين كه تاريخي بسيار طولاني دارد و مي توان گفت كه با خلقت خود انسان بد وجود آمده است، علم تازه اي به حساب مي آيد. برخي روانشناسان، تاريخ شروع آن را به سال 1860 نسبت مي دهند: سالي كه گوستا و تئودور فيخنر آلماي كتاب اصول سايكو فيزيك را منتشر كرد. اما بيشتر روانشناسان، توليد روانشناسي را به عنوان يك عالم، به سال 1879 نسبت مي دهند؛ يعني سالي كه ويلهلم وونت، اولين آزمايشگاه روانشناسي را در شهر دينپزيك آلماني بنا نهاد.
روانشناسي در ايران
روان شناسي ايران، از قرنها پيش با عنوان عالم النفس يا اخلاق، مورد توجه دانشمندان بوده است. اما رونشناسي جديد در ايران، با تلاشهاي دكتر علي اكبر ساسي، دكتر محمد باقر هوشيار، دكتر محمد صناعي و عده اي ديگر از روان شناسان شروع شده است. دكتر علي اكبر ساسي و دكتر محمد باقر هوشيار. هر يك اولينكتاب علمي خود را در سال 1317 شمسي با عناوين علم ونفس يا روان شناسي علمي انتشار دادند. با اين همه، شكوفاي واقعي روان شناسي علمي در ايران، پس ازسالهاي 1340 صورت گرفت، زيرا در اين سالها بود كه روان شناسي به عنوان يك رشتة مستقل داير شد و ترجمة كتاب اصول روانشناسي به وسيلة دكتر محمود صناي رونق خاصي به آن بخشيد.
دومين بحث مطرح شده «رابطه رنگ و روان شاعر معاصر» است:
چو هدف شعر و ادبيات امروز، دست يافتن به شناخت عيني و جزئي تازه اي از «خود» و «جهان» است تا مردم بتواند براي تحقق بخشيدن به نظم مطلوب عصر خويش از آن ياري جويند» رنگ مي تواند بهترين عنصر در اين شناسايي باشد. از آنجا كه هرانساني از محيط طبيعي خويش متأثر است و بسته به روحيه يا مسلك و انديشه خويش به رنگي خاص علاقه دارد و بدان عشق مي ورزد يا از رنگي ديگر متنفر است، انعكاس اين تمايل با تنافر همواره در تمام عرصه اعمال و گفتار و نوشتار او جلوه مي نمايد.
اساساً نگاه شاعران معاصر، جنبشي از درون به بيرون است؛ يعني آنان مي كوشند تا با استفاده از عناصر عيني گرا چون طبيعت و محيط پيرامون به تداعي تصورات ذهني و روحيات شخصي بپردازند. براي همين است كه بيشتر تصاوير شاعران معاصر، شخصي و برگرفته و برخاسته از محيط، اجتماع و حوادث شخصي زندگاني آنان است.
از آنجا كه شعر امروز حاصل تجربيات شخصي و اجتماعي و متأثر از روحيات و عواطف رواني شاعران است: شناخت فراز و نشبه اي زندگاني شاعر امروزي تقريباص ضروري؛ چرا كه شاعر امروزي به دليل پيروي نكردن از سنت گرايي كهن، تقريباً مستقل از ديگران عمل مي كند و از او شعر به عنوان ابزاري براي بيان عقايد و احساسات خود و حتي ابزاري به منظور رسيدن به اهداف سياسي و اجتماعي استفاده مي كند. لذا تأثيرات سياسي و اجتماعي و زندگاني شخصيت شاعر معاصر با گزينش واژگان، به ويژه رنگها در ارتباط مستقيم است.
در بخش سوم مقاله، نويسنده تحت دو عنوان ديگر به « تحليل روانشناسي رنگ در آثار سپهري مي پردازد.
براي اين منظور نخست بسامد واژگاني كه به طور صريح به رنگ اشاره داشته اند در جدولي نشان داده شده، سپس بسامد صفات تداعي كننده رنگ در ديوان سپهري در جدولي ديگر ارائه شده است.
همان گونه كه درجامعه آماري مشاهده مي شود، رنگ سبز پركاربدترين رنگي است كه در هشت كتاب سپهري جلوه مي كند و به دنبال آن، رنگ سياه – كه بيشترين نقش آن در دو اثر اوليه او، يعني مرگ رنگ و زندگي خوابهاست- آبي از بيشترين بسامد برخوردار است. اما همان گونه كه بيان شد، رنگ سياه در جهان بيني او چندان مطلوب نيست و اصلاً مايه تنفر سهراب است. واقعيت اين است كه شخصيت آرام، مطمئن، مصلح و آرمانخواه سپهري در تحليل روانشناسانه رنگهاي سبز و آبي ديوان او نهفته است.