مقاله بررسی مشاركت انتخاباتي
دسته بندي :
علوم انسانی »
علوم سیاسی
مقاله بررسي مشاركت انتخاباتي در 21 صفحه ورد قابل ويرايش
مشاركت هاي انتخاباتي
فهرست مطالب
مقدمه ?
رويکردهاي مختلف نسبت به مشارکت سياسي ?
مشارکت انتخاباتي برجستهترين نوع مشارکت سياسي ??
متغيرهاي توضيح دهندة مشارکت انتخاباتي ??
علل و عوامل مشارکت انتخاباتي ??
?- سطح تحصيلات ??
?- موقعيتهاي شغلي و اقتصادي ??
?- بافت جمعيتي و محيط اجتماعي ??
?- ويژگيهاي فردي و مشارکت انتخاباتي ??
متغيرهاي سياسي و ايدئولوژيک ??
الگوهاي مختلف تحليل رفتارهاي انتخاباتي ??
الگوي جامعه شناسانه تحليل رفتار رأي دهندگان ??
چکيده
مقله حاضر به مشارکت هاي انتخاباتي مي پردازد.
مشارکت انتخاباتي از متداولترين مشارکتهاي سياسي در عرصه حاضر است. زندگي سياسي شهروندان در عصر جديد غالبا در انتخابات خلاصه ميشود و برنامهها و فعاليتهاي احزاب و گروههاي سياسي را تحت الشعاع خود قرار ميدهد. پيروزي در انتخابات يکي از مهمترين اهداف احزاب کنوني است و جلب آراء بيشتر در هر انتخابات به صورت محور فعاليتهاي احزاب سياسي درآمده است.
يکي از مباحث مهم در مشارکت انتخاباتي علل و انگيزة اين مشارکت است. چگونه مي توان اقدام به مشارکت انتخاباتي را توضيح داد؟ مهمترين متغيرهاي توضيح دهندة مشارکت ابراز ميکنند در صورتي که برخي ديگر از اقشار اجتماعي به اين اقدام کمتر علاقه نشان مي دهند؟ متغيرهاي فردي و اجتماعي مشارکت انتخاباتي کداماند؟
واژه هاي کليدي: مشارکت انتخاباتي، مشارکت سياسي، متغيرهاي توضيح دهنده، متغيرهاي فردي
اعتصاب، تحصن و امثال آن، بسيار وقتگير و پرهزينهاند. در مقابل، مشاركت انتخاباتي، كه موضوع اصلي اين نوشتار است، از اين لحاظ در پايينترين مراتب قرار ميگيرد. در مشاركت انتخاباتي افراد در زماني كوتاه و با صرف هزينهي ناچيز به پاي صندوقهاي رأي مي روند و با دنياي سياست ارتباطي سطحي و گذرا برقرار ميكنند. با وجود اين، مشاركت انتخاباتي مهمترين و متداولترين نوع مشاركت سياسي است و به يمن وجود يافتههاي آماري و تحقيقات ميداني فراوان، غالب پژوهشهاي انجام شده دربارة مشاركت در اين زمينه خلاصه ميشود.
در اين نوشتار خواهيم كوشيد با ارائةچارچوبي نظري دربارة مشاركت انتخاباتي، با توجه به آثار موجود در اين خصوص، آن را مورد مدافه و كنكاشي جامعه شناختي قرار دهيم. اما قبل از پرداختن به موضوع اصلي بحث، پرسشهايي مهم در باب مفهوم و ماهيت مشاركت سياسي وجود دارد كه ارائةپاسخي شفاف و روشن بدانها ضرورتي اجتناب ناپذير است. از جمله آنكه: حقيقت مشاركت سياسي چيست؟ به چه انگيزهاي افراد به صحنةسياست قدم ميگذارند؟، اقسام مشاركت سياسي كداماند؟ هر گونه حضور در صحنة سياسي را مي توان مشاركت سياسي ناميد؟ و آيا اساساً تعيين حدود و ثغور و چارچوب مشخص براي مشاركت سياسي قابل قبول است يا خير؟
پس به ناچار بايد سخن را از بررسي مفهوم مشاركت سياسي آغاز كرد و بدين منظور، به جاي پرداختن به تعاريف گوناگون و تلقيها و رهيافتهاي مختلف كه از مشاركت سياسي وجود دارد، شايسته آن است كه رويكردهاي مختلف به آن را مورد مدافه قرار دهيم.
رويكردهاي مختلف نسبت به مشاركت سياسي
غالب پژوهشگران با بينش ابزاري به پديدة مشاركت سياسي مينگرند و آن را رفتاري از سوي شهروندان ميدانند كه متوجه قلمرو سياست است و به منظور اثر گذاشتن بر نحوة تصميمگيري و انتخاب حاكمان صورت ميپذيرد.
چنين رويكردي از مشاركت سياسي بر اين فرض استوار است كه فرد عقلاني محض است و با محاسبة سود و زيان خود و به منظور تحقق برخي خواستهها و تأمين منافع خويش پاي به عرصة سياست ميگذارد. غايت اصلي افراد از مشاركت سياسي عبارت است از تأثير بر انتخاب مجريان و بر نحوة تصميم گيري آنان به منظور تأمين منافع و خواستههاي فردي بيشتر.
بينش ابزاري از دهة 70 ميلادي توجه بسياري از پژوهشگران علم سياست را به خود جلب كرد و بويژه در تحليل رفتار سياسي شهروندان مورد اقبال فراوان، خصوصاً در ميان محققان آمريكايي قرار گرفت. و ربا و ني در سال 1979 با مطالعة رفتار رأي دهندگان آمريكايي به اين نتيجه رسيدند كه رأي دهندگان كمتر تحت تأثير مسائل محيطي و جامعه شناختي يا روانياند و با مطالعة موضوعات مطرح شده از طرف نامزدها و برنامههاي احزاب سياسي پاي به عرصة سياست ميگذارند و حزبي را بر ميگزينند كه منافع آنان را بيشتر تأمين كند.
اين ديدگاه، كه بر بينش فردگرايانه استوار است، مشاركت سياسي را برخاسته از ملاحظات عقلاني افراد و محاسبة سود و زيان شخصي آنان ميداند. چنين رويكردي نسبت به پديدههاي سياسي اساساً رويكردي اقتصاد محور است و مرجع اصلي اينگونه تحليلها كتاب معروف آنتوني داونز است كه در سال 1957 تحت عنوان تحليلي اقتصادي از نظرية دموكراسي به رشتة تحرير درآمده است.
مشكل اصلي چنين رويكردي اين است كه شهروندان را اشخاصي صرفاً عقلاني فرض ميكند و آنان را آگاه از كلية مسائل و مشكلات و آشنا به راهكارهاي لازم ميداند، در صورتي كه آمار و ارقام خلاف اين را نشان ميدهد. چرا كه درصدي قابل توجه از مردم در جوامع غربي و به اصطلاح دموكراتيك، به مسائل سياسي بيعلاقهاند و در كم هزينهترين شكل مشاركت، يعني انتخابات، نيز حضوري چندان در خور و شايسته ندارند.
تحقيقات نشان ميدهد كه كار سياسي اساساً عملي است حرفهاي و در انحصار اقليتي بسيار محدود از سياست پيشگام است و به طور ميانگين تنها 10 درصد از مردم را در جوامع غربي شامل ميشود و اكثريت مردم نقشي در ادارهامور كشور و اثرگذاري بر تصميمات مجريان ندارند.
اگر چه تلقي ياد شده از مشاركت سياسي بعضي از ابعاد اين پديده را به خوبي توضيح مي؛دهد، اما اصل مشاركت همچنان در هالهاي از ابهام باقي ميماند. به عنوان نمونه، از تعاريف مذكور ميتوان به خوبي دريافت كه مشاركت، برخلاف گرايشهاي فكري و حالتهاي وجداني كه ظهور بيروني ندارند و قابل محاسبه نيستند، رفتاري است متوجه قلمرو سياست، و از آنجا كه رفتاري است سياسي، قابل مشاهده و بررسي و اندازهگيري است.
از اين تعاريف به خوبي ميتوان دريافت كه از مهمترين شروط تحقق چنين رفتاري لااقل وجود دو اعتقاد است. چرا كه از يك سوي فرد بايد به اين اعتقاد رسيده باشد كه نهادهايي برتر و ذي صلاح وجود دارند كه قادرند با اتخاذ تصميم به رتق و فتق امور بپردازند و از سوي ديگر نهادهاي ياد شده، علاوه بر داشتن اقتدار لازم، خواسته هاي افراد را مصمح نظر قرار ميدهند و بدان توجه مي كنند. به تعبيري ديگر، فرد در صورتي پاي در قلمرو سياست مي گذارد و ميكوشد در اجراي سياست مؤثر واقع شود كه به اين اعتقاد رسيده باشد كه اقدام و حضورش در صحنةسياسي ميتواند منشأ تأثيراتي باشد. حال آنكه در نظامي سياسي كه فرد از هر گونه ايفاي نقش در صحنة سياسي نااميد باشد جايي و انگيزهاي براي مشاركت سياسي باقي نميماند.
بينش ابزاري، علي رغم اينكه برخي از وجوه مشاركت را توضيح ميدهد. از شفافيت كافي برخوردار نيست و پرسشهاي فراواني را بدون پاسخ ميگذرد. از جمله اينكه: آيا هر گونه اقدام در صحنةسياسي كه به قصد تأثير بر نحوة اجراي سياست صورت پذيرد مشاركت سياسي است؟ آيا تفاوتي ميان جنگ مسلحانه و درگيريهاي خشن با شركت آرام و قانونمند در انتخابات وجود ندارد؟ آيا مي توان اقدام شهروند ساده را در انتخابات با كار سياسي گروههاي حرفهاي يكسان تعريف كرد؟ و اين در حالي است كه ميان اين دون نوع رفتار سياسي به اعتقاد بسياري تفاوتي ماهوي وجود دارد.
در اين نوشتار درصدديم به اين دو پرسش به تفصيل پاسخ گوييم.
علل و عوامل مشاركت انتخاباتي
بسياري از پژوهشگران كوشيدهاند علل و انگيزههاي مشاركت سياسي، بويژه مشاركت انتخاباتي، را مورد بررسي قرار دهند و در اين زمينه نظريههاي مختلف ارائه شده است. نگاهي گذرا به نظريات ياد شده نشان ميدهد كه در مجموع سه متغير بيشتر مورد توجه متخصصان بودهاند. اين سه متغير توضيح دهندة انگيزة مشاركت عبارتاند از : «منابع»، «بسيج» ، «انگيزههاي ابزاري».
از مجموعة تواناييهاي مادي و معنوي افراد كه آنها را به صحنة انتخابات مي كشاند به «منابع» تعبير ميشود. مهمترين منابع فردي عبارتاند از: دانش، دارايي، زمان. برخلاف منابع، كه اموري فردي هستند، «بسيج» پديدهاي خارج از افراد است كه آنها را به نقشي كه مي توانند در جامعه ايفا كنند آگاهي ميبخشد. عوامل بسيجكننده مي كوشند با استفاده از شيوههاي تبليغاتي افراد را به صحنههاي مشاركت سياسي بكشاند. «انگيزة ابزاري» همان باور و اعتقادي است كه در آغاز اين نوشتار از آن سخن رفت؛ اعتقادي كه شرط لازم تحقق مشاركت است و افراد را به صحنة سياست مي كشاند. نظريههاي مبتني بر انگيزة ابزاري ، بينشي اقتصاد محور از پديدههاي سياسي و اجتماعي دارند و انسان را فردي عقلاني و محاسبهگر مي دانند. بر اساس اين بينش، افرادي در صورتي حاضر به اقدام در صحنة سياسي هستند كه متقاعد شده باشند كه اقدام آنان ميتواند منشأ اثري مطلوب در اجتماع و سياست باشد. نظرية اخير براي تبيين پديدة مشاركت در جوامع غربي بسيار مورد استفاده قرار ميگيرد و به نظر مي رسد با واقعيات اين جوامع سازگاري فراوان داشته باشد.