مقاله بررسی تهاجم فرهنگي و آثار آن
دسته بندي :
علوم انسانی »
تاریخ و ادبیات
مقاله بررسي تهاجم فرهنگي و آثار آن در 49 صفحه ورد قابل ويرايش
مقدمه
مستكبران و جهانخواران از ديرباز جهت تحقق اهداف شوم خود سعي بر فرهنگ سازي و تخريب فرهنگ ملت ها را داشته اند آنان مي كوشند تا فرهنگ مبتني بر ادبيات استعماري خود را كه توجيه كننده اين تهاجم ميباشد را با پوشش دموكراسي در بين ملت ها شايع نمايند لذا ترفندهاي مختلفي را با هدف قلب مفاهيم ارزشي و ملوث كردن فضاي فرهنگي جوامع به ابهام و ترديد و نيز سؤال برانگيز نمودن ارزشهاي ديني و قومي جامعة تحت تهاجم، راه وصول به مقصد را بري خود هموار كنند، بديهي است در چنين فضاي آلوده و مصمومي حق از باطل و ارزش از ضد ارزش و … شناخته نميشود. خوشبختانه در جوامع اسلامي كه يكي از هدف هاي اصلي تهاجم فرهنگي است ( به ويژه كشور عزيزمان ايران) عزيزاني هستند كه ضمن آگاهي از ماهيت تهاجم فرهنگي و شناخت شگردهاي پيچيدة آن در معرض ابعاد تهاجم و دفاع از فرهنگ كمل طلب و پويا و حيات بخش اسلامي سعي داشته تا اثرات تهاجمي دشمن را خنثي و يا كم رنگ نمايند
« تهاجم فرهنگي جدي است»
فرهنگ مهمترين عامل نگهداري و پايداري ايرانيان است، زيرا ايرانيان در مواردي چند با فرهنگ خويش از پيروز شدگان تطامي مجذ وبين فرهنگي ساخته اند، تجربه نشان داده است كه ايرانيان ملتي فرهنگ پرور، قانع، حق جو، سخت اعتماد، ولي پايدار در پاسداري از باورها و اعتقاد خود هستند موضوع تهاجم فرهنگي نيز براي ايرانيان كه سهم بزرگي در گسترش و ايجاد فرهنگ و تمدن بشري دارند، بسيار جدي و با اهميت است زيرا تنها راه، از پاي درآوردن ايران و ايرانيان، گرفتن اين سه دفاع فرهنگي از اين ملت سرافراز در تاريخ است. ايرانيان حتي در هنگام كمبود امكانات ثبت و نگهداري دست آورد فرهنگي و داشن خود را به روش سينه به سينه (گفتاري) به نسل هاي بعدي منتقل نموده اند، فرهنگ: فرهنگ هر ملت عبارت است از مجموعه باورها و رفتارهاي آن قوم يا ملت در واقع فرهنگ هر ملت مانند شناسنامه آن قوم و ملت است، تهاجم فرهنگي هنگامي آغاز مي شود كه خود خواهان و زياده خواهان، فرهنگ امتي را همچون سوي در مقابل خواسته هاي ببينند.
هدف تهاجم فرهنگي: چون معمولاً انسانها از باورشان پيروي نموده و باورها در واقع الگوهاي رفتاري اقوام و ملت ها را مشخص ميكند، ساده ترين راه به خدمت در آوردن مردم، ايجاد باور ديگري در آنان است پيش از آن نيز در فرهنگسازي به صورت هاي ابتدايي تر: بهانه جويي، اشكالتراشي، تهمت ناروا، همجو، تمسخر و انكار فرهنگ هاي ناب الهي انجام ميشده است. سابقه تهاجم فرهنگي اگر چه تهاجم فرهنگي قدمتي همپاي تاريخ دارد ولي خطر آن براي ملت ها از زمان بيرون راندن پرتقالي ها از بندرعباس كه انگليسي ها متوجه توانايي هاي رزمي ايرانيان شدند، شكلي جديد به خود گرفت، در زمان تسلط كامل انگليس در ايران( به علت بي رقيب شدن در اثر تغيير نظام روسيه) با روي كار آوردن رضاخان، بازهم روحاني آزاد، آيت الله سيد حسن مدرس يكه و تنها در مقابل استبداد رضاخاني را ادامه و سرانجام به فيض شهاد رسيد نهضت ملي شدن نفت نيز با حمايت آيت الله سيد ابوالقاسم كاشاني شكل گرفت اما روشنفكراني كه روحانيت را فقط براي كسب قدرت مي خواستند با عدم توجه لازم به مذهب، حمايت عامه را از دست داده و زمينه كودتاي، آمريكايي فراهم شد. اولين مقاومت گسترده در مقابل حكومت كودتاي آمريكايي به دنبال افشاگري حضرت امام خميني (ره) در پانزدهم خرداد ماه 1342 آغاز شد، همين مقاومت، سرآغازي شد براي انقلاب اسلامي بهمن 1357 كه همچون بهمني بر توطئه هاي چهار صد ساله انگليس و تسلط 25 ساله، آمريكا فرود آمد. اهميت انقلاب 22 بهمن چنان قاطع بود كه آخرين سفير انگليس پيش از پيروزي انقلاب را وادار به اعتراف شگفت آوري نمود.« رضاشاه در مدت سلطنت خود نتوانست بيشتر از يك خراش سطحي در زير بناي جامعه ايراني به وجود آورد.»
رخنه هاي فرهنگي: هنگامي كه ملت ايران در سايه رهبري روحانيت و مقاومت هاي دين باوران تا حدي جلوي نفوذ هاي استعماري را به درون كشور گرفت، فراموشخانه ايها كه همواره در انديشه كسب و جاهت مردمي بودند با پوشش روشنفكري براي بهره برداري از اين شناخت مردمي و گرايش حاصل از آن، با ظاهر ملي گرايانه براي ترقي كشور، مجاري چندي را به روي استعمار گران مترصد گشودند: 1- گشودن مدارس خارجي= حتي افراد با استعداد در ميان شاگردان آنها به علت روشن ننمودن علل واقعي عقب افتادگي كشور، در اثر مقايسه آنچه كه از كشور خود مي ديدند، با آنچه را كه از اروپا مي شنيدند، به جهت ظاهر بيني دچار شيفتگي به غرب مي شدند.، و لذا غالباً محصول كار آن مدارس پروردن شيفتگا به غرب بود! 2- اعزام محصل به خارج= آنچه را در اروپا اين محصلين ميديدند، بسيار برتر از آن چيزهايي بود كه در كشور خود ديده بودند، خصوصاً اينكه بشتر آنها به علت كمي سن و تجربه حاصل از آن و كمبود دانش عقيدتي غالباً دچار خود باختگي شده و بسياري نيز عامل فراموشخانه شدند.3- تهديد و تدوين كتابهاي درسي توسط اين تربيت يافتگان: مدارس خارجي يا تحصيل كردگان خارج، ذهن پويا ولي خالي جوانان را با آموخته هاي غالباً جهت دار فراموشخنه اي مي انباشتند، اين روش ضمن معمول نمودن فرهنگ غير خلاق حافظه اي، (متكي بر محفوظات) شيفتگان و خود باختگان بسياري را براي فرهنگ غرب ساخت. 4- مطبوعات مروج فرهنگ اروپايي: خصوصاً طي پادشاهي پهلوي ها كه كم سوادان را هدف قرار مي دادند و زمينه مردمي را براي همراهي با شيفتگان تمدن غربي فراهم مينمودند 5- احزاب و گروه هاي سياسي= چپ و راست همگي مروج فرهنگ سياسي غرب و بيگانه از خودي بودند غالباً لامذهبي را ترويج مي نمودند، كم دشمن فرهنگ ايراين بود. گسست فرهنگي، از آنان چنان سر گشتگان بي اعتنا به دين و فرهنگ خوري ساخت كه حتي بسياري از فرط بيگانگان از پيرامون خود، به انواع اعتياد گرفتار شدند! خطر اين خود باختگان هنگامي بيشتر ميشد كه غالباً خواسته هاي برنامه ريزان تهاجم فرهنگي را با رنگ و لعاب روشنفكر و طنخواه به جامعه خودي تلقين مينمودند.
تلاش براي نفود به اطلاعات قرآني
هدف آموزش قرآن كريم از قصص، همانطوري كه در پايان سوره يوسف(ع) نيز آمده است عبرت آموزي براي خردمندان و ژرفنگران ( لاولي الالباب) است. اما مطالبي بين مردم رايج شده است. كه در قرآن نيامده اند همچون نام زن اغواگر جضرت يوسف(ع) كه در متن قرآن كريم وجود ندارد اما از طريق تفاسير و اطلاعات كعب الخباري بين مسلمانان رايج شده است. حتي در دور افتاده ترين روستاهاي كشور كه اندكي با قصص مورد اشاره قرآن آشنا شده اند. آوردن نام يوسف(ع) تداعي كننده اسم زليخاي مي باشد نامي كه در متن قرآن نيامده و تنها بنابر عادت ديرين ايرانيان سينه به سينه به آنان رسيده است اين چنين با تكرار زياد، افسانه ها را نيز به صورت باور در آورده اند و بدان شك حقيقت دادهاند ! يوسف و زليخا توسط عبدالرحمن جامي(1) به صورت يكي از آثار ادبي كشور درآمده است بلي اينگونه افسانه ها، به تاريخ كشور نيز راه يافته است. همچون اسكندر كه كتاب خردنامة اسكندر نيز از جمله آثار جامي است.
ريشة تهاجم فرهنگي بر دين
گوساله پرستان سامري كه چهل شب(2) نبودن حضرت موسي(ع) ماهيت زرپوست و باطن بي ايمان آنان را آشكار نمود و بهانه تراشي هاي آنان نيز مصداق تاريخي شد زيرا براي حفظ خواهش ها و منافع خو، تجربه ها و ديده ها را نديده گرفته، بهاه هيا خود را به صورت سوال عنوان مي نمودند اين عملشان در ميان مسلمانان و پيروان مسيحيت مصداق بهانه جويي قرار گرفت ! در گذشته هاي نه چندان دور اظهار عبادت « ايراد بني اسرائيل» در مورد بهنه جويان ضرب المثلي روزانه و معمول بود. اما موج دوم روشنفكري پس از جنگ بين الملل دوم در خدمت به صهيونيسم شريك سلطه جهاني اين عبارات معمول را از فرهنگ رايج مردم حذف نمود اين بهانه جويي هاي مكرر در زمان حضرت موسي (ع) بعدها فراتر رفته در مورد حضرت مريم (3)به افتراء و تهمت(1) تبديل شد كه قرآن مجيد اين بانوي عفيفه و پاكدامن را مبرا ميداند اين كوردلان علي رغم بشارت حضرت موسي(ع) كه آنان را زير يوغ ستم فرعون رهانيد و پس از عبور از نيل به ارمن موعود رسانيد، يعني بشارت ظهور حضرت مسيح(ع) فرزند بانوي مطهر مريم(س) را نيز طبق عادت معمول مورد بهانه و اشك لتراشي فرار دادند و نپذيرفتند بعد ما توطئه هايشان شدت گرفت و به فكر كشتن حضرت عيسي مسيح (ع) افتادند اما طبق فرمايش قرآن مجيد(2) موفق نشدند! اولي از طريق تهاجم فرهنگي افسانه مصلوب نمودن را چنان به مردم قبولانيدند كه صليب را كه وسيله رنج و كشتن افسانه اي آن حضرت مي باشد را نيز به عنوان مظهري مقدس به پيران مسيحيت قبولانيدند!! اين كوشش هاي تهاجم فرهنگي به صورت هاي ديگري مانند توطته به دار آويختن(3) حضرت عيسي(ع) كه خود به ناچار آن را تكذيب نمودند نيز در تاريخ وارد شده است همراه افزايش سطح آگاهي جهانيان و شناخت بهتر از تاريخ جهان كه مي رفت كه اباطيل گوساله پرستان آشكار شود در اين هنگام سينما را به خدمت گرفته و با فيلمي به نام باراباس مصلوب نمودن مسيح (ع) را به نوعي ديگر تبليغ نمودند ! هم چنانكه براي تصاحب فلسطين فرمان خدا به حضرت موسي (ع) را به عنوان نجات بني اسرائيل و بازگشت به ارض موعود مجدداً توسط آژانس يهود به شكل جديد براي كوجانيدن يهوديان از سراسر جهان و غضب سرزمين ديگران بهانه قرار دادند انبان حتي براي ملل قديمي همچون ايرانيان تاريخ نوشتند مورخان يهودي همچون لوي، ماير، هموفمان و گيرشمن افسانه بافي و تحريكات ضد عربي علاقه وافري نشان دادند تا خواست فرهنگي صهيونيسم يعني تفرقه بين مسلمانان را به انجام برسانند!! گروه قديمي تر اينان در لباس مذهب علاوه بر اضافات قبلي به كتاب عهد عتيق مجموعه اي به نام تلمرد را به عنوان قوانين و آموزه ها براي پيگيري حاكميت نهايي لوي ها بر جهان حتي پس از تولد حضرت عيسي(ع) تدارك ديدند در واقع اين مجموعه تلمود لجبازي و پافشاري علماي يهود براي حفظ خود در مقابل ديانت بعدي يعني ظهور حضرت عيسي (ع) ميباشد.
چرا اسلام در ايران پيشرفت نمود :
اسلام به دلايل بسياري از جمله همة فهم و مستدل بودن مفاهيم ديني يا احكام آن در بهره مندي از مواهب الهي همچون آب يا رسميت دادن به حقوق زنان مانند، امكان تحصيل و استقلال مالي زنان پذيرفته شده حال آنكه پيش از اسلام«(1) شوهر حق داتش يگانه زن خود را يا يكي از زنانش را حتي زن ممتاز خود را، بردء ديگري، كه بي آنكه قصدي كرده باشد محتاج شده بود بسپارد تا اين مرد از خدمات آن زن استفاده كند رضايت زن شرط نبود در اينصورت شوهر دوم دفل و تصرف در اموال زن را نداشت و فرزنداني كه در اين ازدواج متولد مي شدند متعلق به خانواده شوهر اول بودند و مانند فرزندان او محسوب مي شدند اين قرار كه شاهد ديگري از مشابهت قضايي وضعيت زوجه و كنيز است با انعقاد پيمان رسمي صورت مي گرفت پيشينيان بسيار ناروا و سخيف با زنان رفتار مي نمودند نويسندگان كتابهاي درسي اخير علاوه بر مكتوم نگهداشتن چنين رفتارهاي ناهنجاري، عدم امكان تحصيل براي همه طبقات را كه نكته مهم ناراضي كننده ديگري بود از مردم پنهان داشته اند. حال آنكه با قبول اسلام و امكان تحصيل براي همه، از اعماق روستاها چهره هاي جاويدان علمي در ايران و ساير كشورهاي اسلامي پيدا شدند. همچنين معقول بودن رفتارهاي قضايي در اسلام كه«(1) هر كس مسئول اعمال خود است نه ديگران سبب گرايش مردم به اسلام شد حال آنكه قبلاً چنين نبود»(2) جنايت يك فرد مستلزم هلاك همه خويشانش مي شود بلي چنين تفاوتهاي روشني كه برتري اسلام را آشكار مي نمود سبب پذيرش اسلام گرديد.