مقاله بررسی اضطراب تعميم يافته
دسته بندي :
علوم انسانی »
روانشناسی و علوم تربیتی
مقاله بررسي اضطراب تعميم يافته در 26 صفحه ورد قابل ويرايش
فهرست مطالب
مقدمه ?
تاريخچه ?
نظريه نو فرويدي ?
نظريههاي رفتاري اضطراب ?
نظريه يادگيري شناختي ـ اجتماعي (CSL ) ?
نظريههاي وجودي ?
نظريههاي شناختي اضطراب ??
ديدگاه اجتماعي ??
ملاکهاي تشخيص اختلال اضطراب منتشر ??
راههاي درمان اضطراب ??
چهار مولفه اصلي درمان ??
(? ) دادن اطلاعات وآمورش در مورد اضطراب وفشار رواني ??
(?) آموختن مهارتهاي مقابلهاي ??
(?) تعيين وانجام تکاليف رفتاري خاص براي منزل ??
(?) ملاقات ، با ساير افراد وسهيم شدن در مشکلات مشابه ??
يک برنامه مقابله گروهي با اضطراب ??
رواندرماني ??
فهرست منابع ??
مقدمه
قبل از اينكه بخواهيم به مساله اصلي ( اضطراب) بپردازيم جالب است بدانيم كه اضطراب يكي از شايعترين اختلالات در بين مراجعان به روانپزشكان و روانشناسان باليني وپزشكان ميباشد . و بنابراين توجه بسياري از متخصصان را بخود جلب كرده است . و بدنبال آن راههاي موفقيتآميزي نيز براي درمان اين اختلال ابداع شده است . يكي از اين روشهاي درماني، رفتار درماني شناختي ميباشد . كه به معرفي آن در اين مقاله ميپردازيم . البته نظريههاي درماني ارائه شده در اين زمينه آورده خواهد شد. وراههاي تشخيص آنرا نيز بيان ميكنيم.
اضطراب را در واقع همة انسانها تجربه ميكنند. اضطراب يك احساس منتشر، بسيار ناخوشايند ، و اغلب مبهم است كه با يك يا چند تا از احساسهاي جسمي همراه ميگردد مثل احساس خالي شدن سردل ، تنگي قفسه سينه، طپش قلب، تعريق، سردرد ، يا ميل جبري ناگهاني براي دفع ادرار، بيقراري وميل براي حركت نيز ازعلائم شايع است.
اضطراب يك علامت هشدار دهنده است، خبر از خطري قريبالوقوع ميدهد و شخص را براي مقابله آماده ميسازد. ترس، علامت هشدار دهنده مشابه ،از اضطراب با خصوصيات زير تفكيك ميشود:
ترس واكنش به تهديدي معلوم ، خارجي، واز نظر منشاء بدون تعارض است. اضطراب واكنش در مقابل خطري نامعلوم ، دروني ، مبهم و از نظر منشاء خمراه با تعارض است
تاريخچه
تقريبا يك قرن پيش ، زيگموند فرويد« نوروز اضطراب» را ابداع ودو نوع اضطراب مشخص نمود . يك نوع اضطراب از ليبيدو مهارشده ناشي ميشود . بهعبارت ديگر ،افزايش فيزيولوژيك در تنش جنسي به افزايش برابر در ليبيدو ،معرف ذهني آن رويداد فيزيولوژيك، منجر ميشور.
از ديدگاه فرويد:، مفر طبيعي چنين تنشي برقراري رابطه جنسي است. معهذا ، ساير اعمال جنسي، نظير پرهيز وجماع منقطع ، مانع تنش و موجب نوروز واقعي(actual) ميگردد. اختلالات اضطراب شديد مربوط به سد شدن ليبيدو مشتمل است بر نوروزهاي نورآستني ، خود بيماريانگاري،و اضطراب،كه همه آنها از ديدگاه فرويد واجد اساس زيستشناختي بودند.
نوع ديگر اضطراب ، به بهترين وجه با احساس نگراني يا ترس كه از فكريا ميلي سركوب شده ناشي ميشود، مشخص ميگردد اين نوع اضطراب مسئول پيدايش پسيكو نوروزهااست ـ نوروزهاي هيستري، فوبي و وسواس (كاپلان وهمكاران، 1994 )
نظريه نو فرويدي
اين نظريهها در دهههاي 1920 و1940 وعمدتاً در نتيجه اختلاف نظر دربارة آنچه تاكيد افراطي فرويد بر اهميت تكانههاي بيولوژيكي تلقي ميشد ، خصو صاً تكانه جنسي و تهديدي كه آن تكانهها بر فرد تحميل ميكنند مطرح شدند. نو فرويديها شخصيت آدمي را به ميزان زيادي پيامد و نتيجة تاًثيرات اجتماعي ميدانند . آنها براين باورند كه «اضطراب اوليه» نه در آغاز تولد بلكه بعدها بروز ميكند. زماني كه كودك نه تنها براي ارضاي نيازهاي فيزيولوژيكي اساسي بلكه براي حفاظت وحمايت نيز به والدين وابسته است . اضطراب در نتيجه ناكامي بالقوه يا واقعي چنين نيازهايي ايجاد ميشود.
بر طبق نظريه نو فرويديها وقتي كه دفاعهاي اوليه كه عليه اضطراب اوليه بكار گرفته ميشوند منطقي ومعقول باشند به آساني در موقعيتهاي جديدي مورد تهديد قرار نخواهند گرفت. اگر چنين دفاعهايي ضعيف باشند يا در نتيجه فشار رواني دراز مدت تضعيف گردند. آنگاه دفاعهاي جديدي شكل ميگيرند كه اضطرابهاي جديد را دامن ميزنند ودر نتيجه رواننژندي تمام عياري ايجاد ميشود. ( پاول و انرايت ، ترجمة رودسري وصبوري مقدم 1380 )
نظريههاي رفتاري اضطراب
واتسن و ديگر نظريهپردازان رفتارگرا ، اختلالات اضطرابي را نتيجه يادگيري غلط و شرطي شدن ميدانند ، يك موقعيت استرسزا كه با موقعيتهاي استرسزاي قبلي شبيه است ممكن است موجب برانگيختن اضطراب در فرد شود
توقعات و مدلهاي نادرست والدين بعنوان علت اضطراب در ديدگاه يادگيري مورد تاكيد واقع شده است.
والدين كه انتظارات خارقالعاده ويا بيش ازاندازه از كودكان خود دارند ، موجب ايجاد اضطراب درآنان ميشوند. به همين ترتيب اگر والدين داراي واكنشهاي اضطرابي در برابر موقعيتهاي يياهميت باشند، كودكانشان ميآموزند كه در برابر مسا ئل جزئي وبياهميت واكنشهاي اضطرابي شبيه به واكنشهاي والدين ازخود ظاهرسازند
قصور درآموختن شايستگيهاي لازم نيز ميتواند علت اضطراب محسوب شود زيرا شخصي كه شايستگيهاي لازم را آموخته است در سازگاري وحل مسائل زندگي، موقعيتهاي كمي را تهديد كننده ميبيند، ولي شخص مبتلا به اضطراب بدليل نبود شايستگيهاي لازم، بسياري از موارد معمولي زندگي را اضطرابزا و تهديد كننده احساس ميكند. ( آزاد: 1372 )
نظريه يادگيري شناختي ـ اجتماعي (csl )
اين ديدگاه از رفتار گرايي تحول يافت وگسترش آن در نتيجه نارضايتي از چيزي بود كه انعطاف ناپذيري وعقايد ساده گرايانه رفتارگرايي محض خوانده ميشد.
بندور(1969 ) اين نظر را درست ميدانست كه ترس و اضطراب فراگرفته ميشوند ولي براي اين يادگيري چهار مكانيسم اجتماعي را بر شمرد:
نخست ترس ممكن است ازطريق شرطيسازي كلاسيك دقيقاً به همان شيوهاي كه توصيف شد، فرا گرفته شود.
راههاي درمان اضطراب
چهار مولفه اصلي درمان
هر جلسه تلفيقي از اين چهار مولفه اصلي درماني است:
(1 ) دادن اطلاعات وآمورش در مورد اضطراب وفشار رواني
در طي هر جلسه اطلاعات به شكل دستورالعملهاي چاپ شده و نوارهاي كاست داده ميشود
اين اطلاعات به درمانجويان كمك ميكند كه در مورد فرايندهايي كه در حال جريان است ، براي مثال ، فشار رواني، حمله وحشتزدگي ، ايجاد وتداوم اضطراب هراس ، يا استفاده يا سوءاستفاده از داروهاي آرام بخش، مطالب بيشتري بياموزند . براي درمانجوياني كه به اين اطلاعات دست مييابند دو نفع عمده حاصل خواهد شد.
ابتدا ، هرچه بيشتر آنها « آنچه را كه روي ميدهد» درك ميكنند وبهتر ميتوانند براي مقابله با آن آماده شوند. غالباً درمانجويان از نقششان در انجام كارهايي كه اضطرابشان را تشديد ميكند (براي مثال ، نفس نفس زدن، فاجعه آميزكردن ، اجتناب كردن ، وغيره ) آگاه هستند. زماني كه فرايندهاي لازم درك شد ونقشه بعدي مشخص گرديد،درمانجويان ميتوانند شروع به ايجاد تغييرات مثبت نمايند. دوم، هنگامي كه افراد نميدانند كه چه اتفاقي براي آنها روي ميدهد به وحشت ميافتند و احساس ميكنند كنترلشان را از دست دادهاند، و بدين ترتيب بيشتر مستعد تفسيرهاي فاجعهآميز ميشوند. صرف اطلاع درمانجو از آنچه برايش انفاق ميافتد موجب كاهش اضطراب ميشود
(2) آموختن مهارتهاي مقابلهاي
درمانجويان مهارتها و شيوههاي خاص را براي مقابله با اضطراب و كاهش فشار رواني ياد ميگيرند . اين مهارتها شامل مهارتهاي خاصي براي مقابله با اضطراب حاد وموقعيتي همچون آرميدگي عضلاني، تمرين جسماني برنامه ريزي شده، كه كنترل تنفس، شيوههاي پرت كردن حواس وساير روشهاي درمان شناختي است. مهارتهايي چون ابراز وجود ، طرحريزي هدف، وتنظيم دقت مهارتهايي به منظور كاهش سطوح كلي فشار رواني ميباشد.
هدف همه اين راهبردها يا مهارتهاي ويژه احساس كنترل بيشتر در درمانجويان برروي زندگيشان در كل است.
اين مهارتها ي مقابله سازگارانه از مهارتهاي مقابله ناسازگارانهاي چون استفاده دراز مدت از داروهاي آرامبخش،مصرف الكل ، غذاها يا داروها، اجتناب از موقعيتها ، ورفتار نمودن به شكل منفعلانه وفاقد ابراز وجود ، متفاوت ميباشد.
(3) تعيين وانجام تكاليف رفتاري خاص براي منزل
انتظارات در مرحله اوليه تعيين ميشوند ،كه درمانگر صرفاً تعليم وآگاهي ميدهد و درمانجو مسئول جذب و بكارگيري اين اطلاعات است. علاوه بر تمرين مهارتهاي خودياري ، درمانجويان با صحبت قبلي با درمانگر، خودشان تكاليف منزل را تعيين كرده تا قبل از تشكيل جلسههاي بعدي به آنها عمل نمايند. درمانجويان مقاصدشان را در گروه اعلان ميكنند، وسپس گزارشي درمورد وقايع هفته گذشته ميدهند. براي افراد مبتلا به اضطراب فوبيك، اين تكاليف شامل مواجهه سازي تدريجي پيشرونده با موقعيتهاي اجتنابي مشكلتر ميباشد. براي درمانجويان غير فوبيك، تكاليف منزل ممكن است شامل ابراز وجود در يك موقعيت خاص درمحل كار ،فعاليتهاي آرامبخشي، يا كاهش داروهاي آرامبخش تجويز شده باشد. علاوه براين تكاليف انفرادي،همه درمانجويان چه فوبيك وچه غير فوبيك، تمرينهاي آرميدگي واجراي يك موردخودپويايي در مورد سطوح اضطرابشان را انجام ميدهند.
(4) ملاقات ، با ساير افراد وسهيم شدن در مشكلات مشابه
درمانجويان احساس ميكنند كه تنها آنان هستندكه دراين دنيا به چنين مشكلي دچار ميباشند وقتي كساني ديگر را ميبينند كه آنان نيز همين مشكل را دارند غالباً احساس تنهايي ومتفاوت بودن آنها كاهش مييابد. شركت در چنين گروههايي مفيد بوده وقوت قلبي است در جهت كاهش اضطراب.
گروه همچنين براي درمانجويان فرصتي براي سهيم شدن در تجارب ديگران ودريافت پسخوراندي ازآنان فراهم ميكند .گروه همچنين براي فرد به شكل يك نظام حمايتي اضافهاي درخواهد آمد . اعضاء غالباً همديگر را در انجام تكاليف منزل همراهي وتشويق ميكنند، وبين جلسات با يكديگر تماس برقرار مينمايند. در پايان هردوره، اعضاء از يكديگر ميخواهند كه آدرس وشماره تلفن بدهند ، ومعمولاً گروههاي خودياري كوچكي شكل ميگيرد.
يك برنامه مقابله گروهي با اضطراب
برنامه سازمان يافتهاي كه درزير ميآيد توسط نويسندگان ، درطول پنج سال گذشته برروي شماري از درمانجويان اجرا وبنا براين تفسير، اصلاح ومرتب شده است . ما دراصل با يك برنامه شش جلسهاي شروع كرده ليكن آن را بعداً تا هشت جلسه افزايش داديم : دستور العملهاي موجودو برنامه كار مبتني بر اطلاعات بحث شده ميباشد.