مقاله بررسي سلامت عمومي و رضايت شغلي كارشناسان شركت بهمن موتور
دسته بندي :
فنی و مهندسی »
صنایع
مقاله بررسي سلامت عمومي و رضايت شغلي كارشناسان شركت بهمن موتور در 113 صفحه ورد قابل ويرايش
چکيده
خواه ناخواه کار نقش عمدهاي را در زندگي انسان بازي ميکند. در طول زندگي بيشتر از هر فعاليت ديگري وقت انسان را به خود صرف ميکند، يک پايه اقتصادي براي تأمين نيازها، گذران زندگي و کيفيت زندگي افراد را فراهم ميکند؛ به انسهانها معنا و مفهوم ميبخشد و افراد خود را بر اساس شغلها و باحرفههايشان معرفي ميکنند. لذا منطقي به نظر ميرسد. که هر فعاليتي با چنين اهميت عمدهاي موضوع مطالعات گسترده دانشمندان علوم اجتماعي و مديريت قرار گيرد. بيشتر اشخاص ميتوانند فيالبداهه احساسات مثبت و منفي خود را نسبت به شغلشان، برداشتها و باورهاي متفاوت در مورد آن و يا سختي و مشکلات رفتاري مرتبط با آن را بيان کنند، اين نگرشها و برداشتها، عمدتاً در اصطلاح رضايت شغلي خلاصه شدهاند. سلامت عمومي و رضايت شغلي دو عامل بسيار مهم در هر سازماني است. توجه به سلامت رواني افراد و رضايت شغلي آنها به عنوان يکي از ارکان پيشرفت جوامع انساني و عامل حفظ پويايي افراد بايد به طور جدي مورد توجه قرار گيرد.
اما اينکه چگونه ميتوان اين امر مهم را به مرحله اجرا درآورد و اين دو عامل مهم را در حد مطلوب در سازمانها برقرار نمود، کاري بسيار دشوار و وظيفهاي است بس خطير که نياز به تجربه، امکانات، تدابير خاص و شايد از همه مهمتر ابزاري علمي و معتبر دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسي سلامت عمومي و رضايت شغلي در کارشناسان مرکز بهمن موتور اجرا گرديده است.
جامعه آماري در اين پژوهش را کارشناسان مرکز بهمن موتور تشکيل مي دهند که جمعاً از ??? نفر تشکيل شده اند. اين جامعه شامل ?? حوزه کارزي مي باشد که عبارتند از : مديريت، توليد خودرو، توسعه و ساخت،تحقيق و توسعه، کنترل کيفيت، منابع انساني ، امور پشتيباني ، طرح و برنامه ، امور مالي و مديريت فروش.
روش کار به اين طريق بوده است که ابتدا ليست اسامي کارشناسان مرکز بهمن موتور را جمع آوري کرده و سپس به نسبت کل نمونه تعداد افراد انتخابي در هر حوزه کاري مشخص گرديد از طريق نمونه گيري طبقه اي تصادفي از هر حوزه نمونه گيري شد.
به دليل وجود برخي محدوديتها، حوزه مديريت فروش از جمع نمونه حذف گرديد و در کل تعداد ?? عدد از پرسشنامه هاي توزيع شده برگردانده شد.
واژه هاي کليدي: سلامت عمومي، رضايت شغلي، افسردگي، کنش اجتماعي، اضطراب
فهرست مطالب
مقدمه ?
تاريخچه گروه بهمن ??
بخش دوم: جذب نيروي انساني ??
مراحل جذب کارکنان ??
حوزههاي مرکز بهمن موتور ??
شرح وظايف حوزههاي نام برده ??
?- مديرت تحقيق و توسعه: پيشرفت و تحقيق با تکنولوژي روز ??
معاونت توسعه و ساخت ??
مديريت منابع انساني ??
مديريت پشتيباني ??
«گروه بهمن در يک نگاه (با نيم قرن فعاليت)» ??
ادبيات و پيشينه تحقيق ??
بخش اول: سلامت رواني ??
بهداشت رواني از ديدگاه مکاتب مختلف روانشناسي ??
الف) بهداشت رواني از ديدگاه مکتب زيستگرايي ??
ب) بهداشت رواني از ديدگاه مکتب روانکاوي ??
پ)بهداشت رواني از ديدگاه مکتب رفتارگرايي ??
ت) بهداشت رواني از ديدگاه مکتب انسانگرايي ??
مفهوم انسان سالم از ديدگاه روانشناسان ??
عوامل مؤثر در تأمين سلامت رواني ??
الف) نقش خانواده در سلامت رواني ??
ب) نقش مدرسه در سلامت رواني ??
پ) نقش خود در سلامت رواني ??
اهداف بهداشت رواني ??
ابعاد فعاليتهاي بهداشت رواني ??
اصول بهداشت رواني ??
عوامل سازندة مقياس سلامت عمومي ??
الف) نشانههاي جسماني ??
ب) اضطراب ??
پ) کنش اجتماعي ??
ت) افسردگي ??
پژوهشهاي انجام يافته در رابطه با مقياس سلامت عمومي ??
بخش دوم: رضايت شغلي ??
مؤلفههاي عاطفي و شناختي رضايت شغلي ??
تأثير خلق و خو ??
نظريههاي رضايت شغلي ??
?- نظريهي کامروائي نياز ??
?- نظريه گروه مرجع ??
?- نظريه مک کللند ??
?- نظريههاي مغايرت ??
?- نظريه تفاوتهاي فردي ??
?- نظريههاي موازنه ??
?- نظرية برابري ??
?- نظرية سه وجهي آلدرفر ??
?- نظريه ارزشي لاک ??
??- نظريه سلسله مراتب نيازهاي مزلو ??
??- نظريه سيستمها و رضايت شغلي ??
??-نظرية دو عاملي رضايت شغلي ??
ويژگيهاي رضايت شغلي ??
الگوهاي رضايت شغلي ??
ابعاد رضايت شغلي ??
الف- پرداخت ??
ب- ارتقاء و پيشرفت ??
ج- سرپرستي ??
د- همکاران ??
هـ – ماهيت شغل ??
?- تنوع شغل ??
?- استاندارد و تخصصي کردن وظايف ??
?- کنترل بر روشها و مراحل انجام کار ??
?- چالش انگيز بودن شغل ??
وضوح شغلي ??
تطابق بين شخصيت و شغل و تأثير آن بر رضايت شغلي ??
همبستههاي خشنودي شغلي: متغيرهاي شخصي ??
الف- سن ??
ب- سطح تحصيلات، ??
ج- جنسيت ??
شاخص و پايمردهاي رضايت شغلي و نارضايتي شغلي ??
رضايت شغلي و عملکرد ??
?- تأثير رضايت شغلي بر عملکرد ضعيف است ??
الف) حفظ عملکرد قبلي ??
ب) طريقه سازماندهي کارها ??
ج) وجود ارتباط غيرمستقيم ??
?- رضايت شغلي غيرمستقيم منجر به عملکرد بهتر ميشود ??
?- عملکرد بهتر، منجر به افزايش رضايت شغلي ميگردد. ??
?- بين رضايت شغلي و عملکرد رابطه متقابل وجود دارد. ??
رضايت شغلي و غيبت ??
رضايت شغلي و سلامت جسمي و رواني ??
رضامندي کلي از زندگي ???
تخلف و رفتارهاي ضدتوليدي ???
ترک خدمت ???
کارکنان چگونه نارضايتي خود را ابراز ميکنند؟ ???
خروج (ترک خدمت) ???
اعتراض ???
وفاداري (وظيفه شناسي) ???
سهلانگاري ???
بخش اول : جامعه آماري و گروه نمونه مورد مطالعه ???
ابزار پژوهش ???
روش نمره گذاري ???
بخش دوم: تجزيه و تحليل اطلاعات جمع آوري شده ???
سن ???
جنسيت ???
سابقه کار ???
تحصيلات ???
الف) رضايت از کار ???
ب) رضايت از سرپرستي ???
ج) رضايت از همکار ???
د) رضايت از ارتقاء ???
هـ) رضايت از پرداخت ???
الف) نشانه هاي جسماني ( شکايت جسمي) ???
ب ) اضطراب ???
پ ) کنش اجتماعي ???
ت ) افسردگي ???
بخش اول :
مقدمه
به اعتقاد بسياري از دانشمندان علوم رفتاري، سازمانها وجه انكارناپذير دنياي نوين امروز را تشكيل ميدهند، ماهيت جوامع توسط سازمانها شكل گرفته و آنها نيز به نوبه خود به وسيلة دنياي پيرامون و روابط موجود در آن شكل ميگيرد. گر چه سازمانها به شكلهاي مختلف و بر پايه هدفهاي گوناگون تأسيس و سازماندهي ميشود، اما بدون ترديد تمامي آنها بر پاية تلاشهاي رواني و جسماني نيروي انساني كه اركان اصلي آن به حساب ميآيد، اداره و هدايت ميگردند. از اين رو، زندگي افراد در جوامع نوين به شدت تحت نفوذ هستي و رفتار سازمانها قرار دارد، و همين دليل به تنهايي سعي در شناخت هر چه بيشتر، بهتر و علميتر ماهيت و روابط متقابل آنها و نيروي انساني را توجيه و ضروري ميسازد (حيدر علي هومن، 1381)
يكي از هدفهاي پيگير روانشناسي بررسي ماهيت رفتار و روان است. به طور كلي هر موجود زندهاي جزء از راه شناخت رفتار و موقعيتهاي مختلف شناخته نميشود. چون آدمي مخلوق انگيزهها، كششها و احساسهاي هوشيار و امكانات فطري خويش است و رفتارش هنگامي بهنجار است كه موازنه يا تعادلي ميان اين عوامل برقرار گردد. در واقع تن و روان چنان با هم ارتباط نزديك دارند كه هر دگرگوني در يكي از آنها موجب دگرگوني در ديگري ميشود. اكثر ناسازگاريهاي فكري، عاطفي و اخلاقي بر اثر همين ناراحتيهاي رواني ايجاد ميگردد.
رشد و تعالي يك جامعه در گرو تندرستي افراد آن جامعه است و شناسايي عوامل تعيين كننده و مرتبط با آن در جهت سياستگذاري و برنامهريزي در سطوح خرد و كلان جامعه نقش مهمي ايفا ميكند. تأمين سلامتي افراد جامعه از ديدگاه سه بعدي جسمي، رواني و اجتماعي از مسائل اساسي هر كشوري محسوب ميشود.
در اين ميان به دليل شيوع بالا و اثرات مخرب بسيار شديد و طولاني اختلالات رواني به خصوص در كشورهاي در حال توسعه، لزوم پرداختن به موضوع سلامت روان از اهميت ويژه برخوردار است. ضرورت توجه به مسائل رواني با پيشرفت و توسعه تكنولوژي و زندگي ماشيني بيشتر نمود پيدا ميكند.
از طرفي طبيعت زندگي انسان با انواع فشارهاي رواني مانند محروميتها، شكستها، كمبودها، حوادث و فجايع طبيعي و غيرطبيعي آميخته است اما آنچه سلامت رواني و جسماني او را در معرض خطر قرار ميدهد شيوه مقابله با اين عوامل است. حال اگر بتوان عواملي را كه ميتواند بر سلامت رواني تأثيرگذار بوده- چه مثبت، چه منفي - مورد شناسايي قرار داد، زمينهها و عوامل مناسب را گسترش داده و عوامل آسيبزا را كاهش دهيم، ميتوان اميدوار بود كه جامعهاي با افرادي كارآمد، سرزنده، پويا و سرشار از اميد داشته باشيم.
از سوي ديگر، يكي از عمدهترين و شايد جنجال برانگيزترين (ناگي، 1996) مفاهيمي كه از يك طرف تلاشهاي نظري و بنيادي بسياري را به خود معطوف ساخته، و از طرف دگر در تمامي سطوح مديريت و منابع نيروي انساني سازمانها اهميت زيادي پيدا كرده، رضايت شغلي است.
اين اهميت از يك سو به دليل نقشي است كه اين سازه در پيشرفت و بهبود سازمان و نيز بهداشت و سلامت نيروي كار دارد و از دگر سو، به علت آن است كه رضايت شغلي علاوه بر تعاريف و مفهوم پردازيهاي متعدد و گاه پيچيده، محل تلاقي و نيز سازه مشترك بسياري از حوزههاي علمي مانند آموزش و پرورش، روانشناسي، مديريت، جامعهشناسي، اقتصاد و حتي سياست بوده است. (لاوسون و شن، 1998، به نقل از هومن، 1381).
رضايت شغلي خود تعيين كنده بسياري از متغيرهاي سازماني است مطالعات متعدد نشان داده است رضايت شغلي از عوامل مهم افزايش بهرهوري، دلسوزي كاركنان نسبت به سازمان ، تعلق و دلبستگي آنان به محيط كار و افزايش كميت و كيفيت كار، برقراري روابط خوب و انساني در محل كار، ايجاد ارتباطات صحيح، بالا بردن روحيه، عشق و علاقه به كار است. ترديد نيست كه هر سازمان خود يك ارگانيسم منحصر به فرد است و نخستين عامل آن، انسان و توجه به كاركنان است. (هومن، 1381)
سلامت عمومي و رضايت شغلي دو عامل بسيار مهم در هر سازماني است. توجه به سلامت رواني افراد و رضايت شغلي آنها به عنوان يكي از اركان پيشرفت جوامع انساني و عامل حفظ پويايي افراد بايد به طور جدي مورد توجه قرار گيرد.
اما اينكه چگونه ميتوان اين امر مهم را به مرحله اجرا درآورد و اين دو عامل مهم را در حد مطلوب در سازمانها برقرار نمود، كاري بسيار دشوار و وظيفهاي است بس خطير كه نياز به تجربه، امكانات، تدابير خاص و شايد از همه مهمتر ابزاري علمي و معتبر دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسي سلامت عمومي و رضايت شغلي در كارشناسان مركز بهمن موتور اجرا گرديده است.
تاريخچه گروه بهمن:
گروه بهمن در سال 1331 تحت عنوان شركت سهامي (ايران خليج كو) در زمينه نمايندگي امور حمل و نقل دريايي و حقالعمل كاري نمايندگي تجاري شروع به كار كرد. اين شركت از سال 1338 با اخذ مجوز ساخت از سوي وزارت صنايع معادل اقدام به مونتاژ وانت سه چرخ موسوم به وسپا با ظرفيت 200 كيلوگرم نمود و سپس در سال 1350 با افزايش سرمايه، موضوع فعاليت شركت به ساخت و مونتاژ انواع وانتهاي مزدا تبديل شد و وانت مزدا 1000 با ظرفيت 500 كيلوگرم به مرحله توليد رسيد و نام شركت به كارخانجات اتومبيلسازي مزدا تغيير يافت. بعد از آن در سال 1363 وانت مزدا 1600 نيز به تنوع محصولات شركت اضافه شد و نام شركت به ايران وانت تبديل گرديد. به منظور استفاده در جنگ تحميلي در سالهاي 1366-1365 شركت اقدام به مونتاژ وانت مزدا 1800 نمود از سال 1369 توليد وانت مزدا 1000 از برنامه حذف گرديد و شركت با تمام ظرفيت به توليد وانت مزدا 1600 پرداخت از ابتداي سال 1373 و در پي واگذاري سهام به بخش خصوصي، دگرگوني قابل ملاحظهاي در روند فعاليتهاي شركت به وجود آمد بطوري كه موضوع فعاليت شركت شامل افزايش توليد و بهرهبرداري، طراحي و ساخت خودروي دو كابين و آمبولانس 1600، توليد وانت و آمبولانس با موتور گرديد. در تاريخ 28/4/1378 و بر اساس مصوبه مجلس عمومي فوقالعاده صاحبان سهام و با تغيير اساسنامه عطف حيات شركت به منظور ايجاد ملدينگ گروه بهمن شكل گرفت بدين ترتيب، تغيير موضوع فعاليت و ساختار شركت استراتژي گسترش در زمينههاي مختلف از جمله توليد سواري مزدا F323 و GLX323 و توليد انواع شاسي و شالي قابل حركت، توليد قطعات ريختهگري، توليد انواع موتورسيكلت و دوچرخه و انجام فعاليتهاي بازرگاني و سرمايهگذاري در دستور كار قرار گرفت. در سال 1379 فروش شركت با نرخ رشد تقريباً 50% كه بالاترين نرخ رشد طي سه سال اخير ميباشد به 456 ميليارد ريال و سود قبل از كسر ماليات با 67% رشد كه بالاترين نرخ سود طي 4 سال اخير ميباشد به 183 ميليارد ريال افزايش يافت تغيير قابل توجه بود طي ساليان اخير برآيند استراتژيها و برنامههاي دقيق نهمين شركت برتر بورس از لحاظ درجه نقد شوندگي بوده در حاليكه در سال 78 رتبه 23 را به خود اختصاص داده بود. اين امر نشان دهنده استقبال بازار سرمايه از سهام گروه بوده است علاوه بر اين سهام گروه در سال 1379 بالغ بر 66% بازدهي نصيب صاحبان خود نموده است و اين مسئله در مقايسه با نرخ بازدهي سال 77 و 78 كه به ترتيب برابر با 6/25% و 1/54% ميباشد. نشانگر مديريت بهينه و نتيجه تغيير استراتژي گروه ميباشد.
نقش خود در سلامت رواني
مهمترين عاملي كه مسئوليت تأمين بهداشت رواني را به عهده دارد «خود انسان است. هر يك از عوامل فوق، تنها مراحلي از عمر انسان را تحت كنترل گرفته و بعد از مدت معيني انسان را رها ميكنند، در حاليكه «خود» انسان پيوسته با انسان بوده و از او جدا نميشود. زماني ميرسد كه ديگران مسؤول خطاي آدمي نيستند بلكه «خود» مسئول حسن و قبح اعمال خويش خواهد بود. اين مسؤليت نقش بسيار حساسي در كمال رشد و سلامت رواني دارد. (شاملو 1369).
اهداف بهداشت رواني
وظيفه و هدف اصلي بهداشت رواني تأمين سلامت فكرو روان افراد جامعه است به طور خلاصه بهداشت رواني داراي 4 هدف اصلي است. 1) خدماتي، جهت تأمين سلامت فكر و روان افراد جامعه، پيشگيري از ابتلا به بيماريهاي رواني، بيماريابي، درمان سريع و پيگيري بيماران مبتلا به اختلالات عصبي رواني، كمكهاي مشورتي به افرادي كه دچار مشكلات رواني، اجتماعي و خانوادگي شدهاند، 2) آموزشي، شامل آموزش بهداشترواني به افرادي كه با بيماران عصبي سروكار دارند و همچنين آموزش بهداشت رواني هنگاني در صورت مواجهه با استرسها و مشكلات رواني، آموزشي و مانند آ، 3) پژوهشي، تحقيق دربارة علل، نحوه شروع، درمان و پيشگيري از بيماريهاي رواني، عقبماندگي ذهني، اعتياد، انحرافات. و 4) طرح و برنامههاي بهداشتي درباره ايجاد و گسترش مراكز جامعه روانپزشكي و هماهنگي بين برنامههاي خدماتي، آموزشي و پژوهشي (ميلانيفرد، 1374).
ابعاد فعاليتهاي بهداشت رواني
براي رسيدن به اهداف سلامت رواني فعاليتهاي در سه بعد صورت ميگيرد:
1- پيشگيري: هدف كليه فعاليتهايي است كه از پيدايش يا افزايش مشكلات روحي و اختلالات رواني جلوگيري ميكند.
2- درمان: به بهبود يافتن فرد كمك ميكند تا به خانواده و زندگي عادي برگردد.
3- بازتواني: هدف آن است كه به موازات درمان مشكلات رواني بايد توانائيهاي از دست رفته به فرد بازگردانده شود تا بتواند به گونهاي مفيد و سازنده براي زندگي خانوادگي و جامع باشد (ابراهيمي، 1374).
اصول بهداشت رواني
برخي از اصولي را كه هر فرد بايد رعايت كرده و به كار ببندد تا به حفظ سلامت رواني خود كمك كند و خود را از آسيبهاي رواني مصون بدارد. به طور مختصر در اين قسمت آورده شده است.
1) احترام فرد به شخصيت خود و ديگران: فرد سالم احساس ميكند كه افراد اجتماعي او را ميپسندند و او نيز به نظر موافق به آنها مينگرد و براي خود احترام قائل است.
2) شناختن محدوديتها در خود و افراد ديگر يكي از مهمترين اصول بهداشت رواني روبرو شدن مستقيم شخص با واقعيت زندگي است. براي رسيدن به اين مقصود نه تنها لازم است كه عوامل خارجي را شناسايي كرده و بپذيرد بلكه ضروري است تا شخصيت خود را آنطور كه واقعاً هست قبول نمايد.
3) دانستن اين حقيقت كه رفتار انسان معلول عواملي است: روانشناسان چون ميدانند كه رفتار انسان معلول علل خاصي است براي رفتارهايي كه از او سر ميزند شخص را سرزنش نمي كنند بنابراين از نظر آنها رفتار «خوب و بد» موجود نيست بلكه هر رفتاري عللي دارد و اگر رفتاري براي فرد و جامعه مضر باشد بايد مانند برطرف كردن بيماري جسمي سعي در درمان آن نمود.
4) آشنايي به اين كه رفتار هر فرد تابع تماميت وجود اوست: روان تابع تن است و هر فرد انساني بر اثر ارتباط خصوصيات رواني و جسماني موجود دست به عمل ميزند.
5) شناسايي احتياجات اوليه: بهداشت رواني مستلزم دانش و ارزشدادن به احتياجات اوليه افراد بشر است بعضي از اين احتياجات جسمي و گروهي از آنان رواني هستند. شخصي كه اين اصول را فهميده و بپذيرد مسلماً واقعبينانه با مشكلات زندگي مقابله ميكند. و در نهايت اينكه شخص ديگران را آنطور كه هستند قبول دارد و به جاي ايدهآليسم در رابطه با آنها روش رئاليسم يا واقعبينانه را اتخاذ ميكند. (شاملو، 1369).
عوامل سازندة مقياس سلامت عمومي
با توجه به پرسشنامه 28 سؤالي گلدبرگ (1972) كه در اين پژوهش مورد استفاده قرار گرفته است. عوامل سازنده سلامت عمومي شامل مؤلفههاي فرعي نشانههاي جسماني، اضطراب، اختلال در كنش اجتماعي و افسردگي است. در اين بخش عوامل شناخته شده سلامت عمومي مورد بررسي قرار ميگيرد.
الف) نشانههاي جسماني
احتياج اصلي بدن برقرار كردن تعادل داخلي است. احتياج موجود را براي نگهداري و ادامه محيط طبيعي و ثابت دروني، تعادل حياتي مينامند. هنگامي كه به دلايلي يكي از دستگاههاي فيزيولوژيكي مختلل شود، يك احتياج جسماني به وجود ميآيد و اگر اين احتياج ارضاء نشود در وظايف و فعاليت موجود اختلال حاصل خواهد شد زيرا به هم خوردن تعادل جسماني نوعي خطر براي موجود زنده محسوب ميشود (شاملو، 1369).
آدمي مخلوق انگيزهها، كششها، احساسهاي هشيار و همچنين استعدادها و امكانات فطري خويش است رفتارش هنگامي بهنجار است كه موازنه يا تعادل ميان اين عوامل برقرار گردد. تن و روان چنان با هم ارتباط نزديك دارند كه هر دگرگوني در يكي موجب دگرگوني در ديگري ميشود. از سويي، وقتي شخص گرفتار بيماري مزمني است ممكن است چنان بر اعصاب و عوامل انگيزش او فشار منفي وارد گردد كه رفتار و كردارش به وضعي نابهنجار درآيد و نشانههاي بيماري رواني در فرد نمايان شود (پارسا، 1374).
ب) اضطراب
اضطراب يكي از واكنشهاي استرس است و عبارت است از ترس و تشويق در غياب خطر واقعي و مخصوص، ترس معمولاً مربوط است به خطري كه به روشني قابل ادارك است ولي منبع تهديدآميزي كه اضطراب را برميانگيرد آشكار قابل ادراك نيست (آزاد، 1375).
اضطراب از نظر كلي عبارت است از تشخيص اين نكته كه رويدادهايي كه انسان با آنها روبرو است خارج از دامنه شمول نظام استنباطي او قرار دارد. وقتي كه فرد كمتر خود بر رويدادها را از دست داده باشد و وقتي كه در چارچوب استنباطهاي خود گرفتار باشد دچار اضطراب ميشود (جوادي وكديور، 1377).
شخص مضطرب تنش و ترس شديد و مداوم دارد او دچار احساس مستمر و اضطرابي نامشخص است كه خود نيز از علت و منبع آن خبر ندارد، دوران كودكي بيماران مبتلا، نشانگر دو علت يكي توقع بياندازه اولياء و ديگري شك و ترديد كودك در انتخاب رفتاري كه منجر به تشويق شود و نه تنبيه. شخص آستانه تحمل مشكلاتش پايين است احساس عدم اعتماد به نفس دارد، و حتي در مسائل بسيار كوچك نيز از قوه و كارايي خود مطمئن نيست، شخص مضطرب هميشه در شك و ترديد به سر ميبرد و نميتواند در هيچ موردي به سرعت تصميم بگيرد، زيرا از اشتباه كردن مي ترسد. هر ترديدي كه انسان نسبت به نفس خود احساس كند و هر چيزي را براي سودمندي و كنترل ذهن خود خطرناك بداند يك منشاء بالقوه براي اضطراب محسوب ميشود. (شاملو 1369).
پ) كنش اجتماعي
سازگاري به آن گونه ويژگي شخصيتي اشاره ميكند كه به فرد امكان مي دهد تا خود را با شرايط گوناگون اجتماعي وفق دهد. رفتار بهنجار و نابهنجار، سازگار و ناسازگار از جمله مقولات مبحث سازگاري است بنابراين سازگاري عبارت از آن الگوي رفتاري است كه شخص را قادر ميسازد تا خود را با شرايط اجتماعي وفق دهد. البته الگوي رفتار بهنجار و ناهنجار از جامعهاي به جامعه ديگر فرق ميكند و لذا آزمونهاي سازگاري بايد اين تفاوتهاي فرهنگي و اجتماعي را در نظر داشته باشند. (سيف، 1371).
سازگاري از نظر علوم رفتاري عبارتست از:
1) عمل برقراري رابطه روان شناختي رضايت بخش ميان خود و محيط.
2) عمل پرش رفتار و كردار مناسب و موافق محيطي و تغييرات محيطي.
3) سازگاري موجود زنده با تغييرات دروني و بيروني (شعاري نژاد، 1364).
4) سازگاري اجتماعي بر اين ضرورت متكي است كه نيازها و خواستههاي فرد با منافع و خواستههاي گروهي كه در آن زندگي ميكنند هماهنگ و متعادل شود و تا حد امكان از برخورد و اصطكاك مستقيم و شديد با منافع و ضوابط گروهي جلوگيري به عمل آيد. فردي داراي سازگاري اجتماعي است كه خصوصيات زير را داشته باشد.
- علاقه و واكنش نسبت به مردم و خانواده.
- تماس چشمي و يا پيامهايي كه از حالت چهره درك ميشود.
- توانايي نوازش كردن و در آغوش گرفتن.
- توانايي همكاري دربازي و دوستي.
- توانايي در تشكيل رابطه نزديك با فردي ديگر بخصوص با شريك زندگي.
- استفاده موفق از رفتارهاي تعاملي در اجتماع.
- ديگران را به منظور ارضاي اميال خود استثمار نميكند و به آنها نيز وابسته نميشود. (اسلامي نسبت، 132).