مقاله بررسی خشونت عليه زنان در ايران

دسته بندي : علوم انسانی » علوم اجتماعی
مقاله بررسي خشونت عليه زنان در ايران در 43 صفحه ورد قابل ويرايش

ولتر

خشونت عليه زنان در ايران

دكتر صمدي راد- عضو هئيت علمي دانشگاه علامه طباطبايي

تنظيم: مهديه تقوا دانشجوي كارشناسي مشاوره






اعمال خشونت عليه زنان و بدرفتاري با آن‌ها از رايج‌ترين جرايم اجتماع بوده، كه مردسالاري را در جهان امروز و تقريباً در تمام مليتها و گروههاي اجتماعي متذكر مي‌شود. در اين بين خشونت و اهانت رواني ـ بيروني بيشتر از خشونت خانگي ـ فيزيكي بر روحيه زنان و دختران تاثير مي‌گذارد، كه گاهي اوقات باعث اقدام به خودكشي و يا انزوا طلبي و دوري از ورود به اجتماع در ميان زنان مجرد، و انتقام از همسر و خستگي از زندگي زناشويي، در زنان متأهل مي‌شود. گزارش‌ها در طي آبان ماه و آذر ماه سال 83 حاكي از اين است كه درصد بالايي دچار انزواطلبي، افسردگي شده و حدوداً 7/91 درصد دچار خستگي از زندگي و 4/78 درصد انتقام گيري از همسر را تجربه كرده‌اند.

با توجه به عواملي از جمله، ساختار سنتي ازدواج در سن معيني در جامعه ما، ماندن زن در خانه شوهر به





هر قيمت و يا هر مشقتي، تمام مشكلات ناشي از يك ازدواج بد و تنها تاكيد بر داشتن يك سرپرست كه حداقل بتواند مشكلات اقتصادي را برطرف كند، مي‌توان نتيجه گرفت كه «بي همسري» براي زنان مجرد (مطلقه، بيوه) و دختران هرگز ازدواج نكرده مترادف با «مشكل» است. در حالي كه در اين انگاره انسانيت و حقوق فردي زنان به عنوان يك انسان داراي‌ آزادي ناديده گرفته شده است. آخرين تحقيقات در خصوص مشكلات زنان و دختران مجرد نيز گوياي اين است كه اين دسته از بانوان از عدم «امنيت خاطر» كافي در زندگي محل كار و تحصيل رنج مي‌برند. رفتار نابهنجار برخي مردان نسبت به دختران و زناني كه سن آنها از بيست و چندسالگي گذشته و مجرد مانده‌اند باعث آزار روحي و رواني و سلب اعتماد و امنيت رواني آنها و خانواده‌هايشان مي‌گردد. از جمله اين رفتارها مي‌توان به تحقيرها، متلك‌ها و رفتارها دور از اخلاق اين مردان اشاره كرد.

براساس يافته‌هاي گوناگون در مورد زنان مجرد، مي‌توان دريافت كه زنان بدون همسري كه داراي درآمد شخصي بوده‌اند، بيش از زنان بدون همسر فاقد درآمد شخصي، تمايل به ازدواج مجدد دارند. نزديك به نيمي از زنان مطلقه، داراي درآمد شخصي هستند، در حالي كه اين موضوع تنها در مورد 4/27 درصد زنان بيوه صدق مي‌كند بنابراين مي‌توان ادعا كرد زنان شاغل و داراي استقلال مادي، آمادگي بيشتري براي رهايي از زندگي مشقّت بار و غير قابل تحمل با مردان خشن وبدرفتار را دارند. همچنين زناني كه مستمري دريافت نمي‌كنند كمتر از زناني كه مستمري دريافت مي‌كنند، درآمد شخصي دارند. با توجه به اينكه بهره‌مندي از امكانات تفريحي و اوقات فراغت يكي از مسائل مهم در آرامش زندگي و بهداشت رواني فرد محسوب مي‌شود، زناني كه داراي درآمد شخصي هستند بيشتر از زناني كه داراي درآمد شخصي نيستند از برنامه‌هاي ورزشي و تفريحي استفاده مي‌كنند و اين امر تا حدي سبب آرامش رواني آنها مي‌شود كه خود نشان دهنده نقش مؤثر درآمد شخصي براي زنان است.



استفان کاولي


در جامعه ما خانواده‌ها بر اساس تعصبات و با ملاحظه شرايط نابهنجار برخوردهاي اجتماعي با زنان و دختران مجرد، محدوديتهاي بيشتري براي زنان جوان مطلقه قائل مي‌شوند. بر همين اساس زنان بدون همسر شاغل بيشتر از زنان بدون همسر غير شاغل از مزاحمتهاي خانوادگي شكايت دارند كه علت شايد آن باشد كه زنان غيرشاغل به دليل اجبار در پذيرش هنجارها و قيد و بندهاي خانوادگي كمتر از زنان شاغل و مستقل از مداخلات خانوادگي به عنوان مزاحمت ياد مي‌كنند در جامعه ما، زنان مطلقه بيش از زنان بيوه از پيامدهاي منفي زندگي بدون همسر احساس نارضايتي مي‌كنند كه علت مي‌تواند نگرش منفي جامعه، خانواده، اطرفيان به زنان مطلقه باشد و يا اينكه زنان بيوه از هم حسي و مقبوليت بيشتري در ميان مردم و جامعه برخودارند پس تا زماني كه با نگرش‌ها، باورهاي سنتي مبارزه نشده، زنان يا بايد با زندگي نابهنجار با مردان خشن و بدفتار بسازند و يا بايد پس از جدايي، زندگي سخت و مشقت باري را چه از نظر اقتصادي و چه از لحاظ برخوردهاي نامناسبت مردان در جامعه تحمل كنند. به نظر مي رسد در جامعه كنوني مشكل زنان اعم از دختران هرگز ازدواج نكرده، زنان مطلقه و بيوه مسأله «فقر همسر» ‌باشد، فردي به عنوان شوهر كه زير سايه نام او موجوديت اجتماعي داشته باشند؛ و اين درست در تناقض‌ با آزادي‌هاي فردي براي هر انسان خصوصاً زنان مي‌باشد. متناقض با اصل مختار بودن و داراي حق انتخاب بودن زنان است. در پايان بايد توجه داشت كه همه زنان بيوه و مطلقه، خوشبخت و يا بدبخت مطلق نيستند بلكه نكته مهم توجه به حيثيت، حرمت و شأن و منزلت انساني زنان در همه‌ي جوامع است چه بسا هستند دختراني كه به دلايلي از جمله، فقدان تحصيلات كافي، كار،‌درآمد، نداشتن امكان معاشرت و آشنايي براي ازدواج، نداشتن خانواده آبرومند و صاحب مكنت و اعتبار، نداشتن جمال و اندام متناسب و يا دختران داراي معلوليتهاي جسمي، ذهني و رواني نمي‌توانند همسر دلخواه و مناسبي براي خود انتخاب كنند و يا مورد انتخاب قرار مي‌گيرند و مشكلات و مسائل خاص خود را دارند كه شناخت ابعاد آن حائز اهميت مي‌باشد.

منابع:

ـ مجله فرهنگ و پژوهش، دكتر صمدي راد، شماره

ـ ماهنامه «همراه» خشونت عليه زنان، شماره 19، 1383

ـ مجله فرهنگ و پژوهش ، آسيب‌هاي اجتماعي زنان و خشونت عليه آن‌ها، شماره 178







گوستاولوبون





(EIQ) Ematiamal inteligence quatiemts
دكتر پرويز شريفي درآمدي

عضو هيئت علمي دانشگاه علامه طباطبائي

تنظيم: علي تيموري، دانشجوي كارشناسي مشاوره






يكي از مباحثي كه در سال هاي اخير به ويژه از سال 1990 مطرح شده است هوش هيجاني است كه اين بحث توسط صاحب نظراني نظير سالوي، گلدمن ارائه شد .

هوش هيجاني به معني توجه به احساسات و ابزاري جهت استفاده دررابطه اي سالمتر و راحتر آنطور كه معنويت انسان اقتضا مي كند مطرح مي شود .

هوش هيجاني از سه زاويه مورد بررسي قرار مي گيرد 1- عملي 2- ارزشي 3- خلاقانه

بعد عملي هوش هيجاني بيشتر مورد بررسي قرار
مي گيرد كه بيشتر در مورد ارتباط است .

تاريخچه هوش هيجاني :

حدود 2000 سال پيش افلاطون در كتاب جمهوريت مطلبي را مطرح مي كند كه زير بناي تمام يادگيري ها ، احساسات و هيجانها است از آن زمان به بعد در مقابل اين نظريه افلاطون سه جناح بوجود مي آيد.

جناح اول در مقابل افلاطون مي ايستند وتوجهي به احساسات و هيجانها ندارند و تابع عقل هستند و عقيده دارند كه هر چه عقل گفت بايد آن را انجام داد كه اين گروه عقليون هستند.





هوش هيجاني


جناح دوم كه در برابر عقليون موضع گيري دارند و توجه آنها به احساسات و عواطف است.

جناح سوم كه به عناصر عقلي و احساسي با همديگر توجه داشتند .

در سال 1920 ثرندايك هوش را به سه دسته تقسيم مي كند :

1- فني يا مكانيكي

2- اجتماعي

3- انتزاعي

و هوش اجتماعي را وسيله اي براي روابط اجتماعي مطرح مي كند.

در سال 1950 مزلو در طرح سلسله نياز هاي انسان به هيجانات و عواطف اشاره ميكند كه انها را نه تنها باعث پيشرفت بلكه باعث شكوفايي انسان مي‌داند.

در سال 1990 سالوي مقالاتي در مورد احساسات و عواطف انسان مي‌نويسد كه صاحبنظران بعدي عقايد سالوي را به عنوان هوش هيجاني ياد مي‌كنند .

در سال 1995 گلدمن بر اساس يافته هاي خود و انديشمندان قبلي تعريفي از هوش هيجاني ارائه مي كند .



پاره تو


هوش هيجاني عبارت است مجموعه اي از توانائيهاي درك ، شناخت و توصيف احساسات خود و ديگران به منظور ارائه واكنش مناسب به موقعيت ها و محيط هاي مختلف به عبارت ديگر در روابط بين فردي از اين توانايي استفاده كنيم كه به احساسات و عواطف طرف مقابل در لحظه مناسب واكنش درست نشان دهيم يعني اين توانايي را داشته باشيم كه صرف نظر از نژاد و مذهب و لهجه طرف مقابل بتوانيم احساسات، عواطف، هيجانات و رفتار او را چه در رفتارهاي كلامي و چه در رفتار هاي غير كلامي اش درك كنيم و در لحظه و ثانيه ارتباط سالم و انساني با او برقرار كنيم و كرامت و شأن انساني او را پايمال نكنيم پس اهميت هوش هيجاني استفاده از توانايي براي درك احساسات خود و طرف مقابل براي ارائه واكنش مناسب در لحظه ودر زمان است براي برقراري يك ارتباط سالم و بي نقص به طوري كه بتوانيم احساسات و عواطف طرف مقابل را درك كنيم و متناسب با آن و اكنش نشان دهيم بايد از ساده ترين كليد هوش هيجاني يعني گوش دادن استفاده كنيم كه بهتر ين نوع گوش دادن، گوش دادن فعال است چند ين نوع گو ش دادن وجو د دارد كه آفت شنوايي است و با آن نمي توان ارتباط مناسب با طرف مقابل برقرار كرد براي مثال گوش كردن به منظو رحكم كردن يا قضاوت كردن يعني به حر فهاي كسي گوش بدهيم تابعد در مورد او قضاوت كنيم وحكمي را عليه او يا حتي به نفع او صادر كنيم اين طرز گوش دادن رابطه رادر نقطه كور قرار مي‌دهد. هوش هيجاني اين نوع گوش كردن را رد مي كند .

ـ گوش دادن توام با نصيحت كردن: يعني به حر ف هاي طرف گوش كنيم تا او را نصيحت كنيم.

ـ گوش دادن توام با تداعي معاني: يعني درحالي كه طرف مقابل براي ما صحبت ميكند ناگهان ياد موضوعي كه قبلا برايمان اتفا ق افتاده بيفتيم. نوع ديگري از گوش دادن كه افت شنوايي تلقي مي‌شود وقتي است كه فرد در حالي كه حرف مي‌زند به انجام كاري مشغول باشيم كه باعث مي‌شود ارتباط در نطقة‌كوري قرار بگيرد. نوع ديگر گوش دادن، گوش دادن همدردانه است. اين نوع گوش دادن هم مفيد نيست. چون براي فرد اين طرز فكر تلقي مي‌شود كه او به خاطر اينكه دردي مثل درد من دارد به حرفهاي من گوش مي‌دهد.

لذا يكي از بهترين نوع گوش‌ دادن‌ها كه بر اساس ارزش‌هاي هوش هيجاني مثبت تلقي مي‌شود گوش دادن همدلانه است كه در اين نوع گوش دادن كه بر اساس ارزش‌هاي هوش هيجاني مثبت تلقي مي‌شود گوش دادن همدلانه است. كه در اين نوع گوش دادن شخص فقط به خاطر شأن و منزلت انساني اش به حرف‌هاي طرف مقابل گوش مي‌دهد يعني هيچ سودي براي دو طرف ندارد ولي با تمامي وجود به حرف‌هاي او گوش مي‌دهد. نكته مهم در گوش دادن همدلانه به عنوان يكي از ارزش‌هاي برجستة هوش هيجاني اين است كه همدلي به معناي تاييد طرف مقابل نيست.

كسي كه از هوش هيجاني بالايي برخودار است به اتكاي اين توان مندي مي‌تواند ارتباط‌هاي سنجيده داشته باشد. هوش هيجاني در ارتباط به وجود مي‌آيد و به رشد ارتباط صحيح كمك مي‌كند، هوش هيجاني در قضاوت به وجود مي‌آيد و به رشد قضاوت صحيح كمك مي‌كند. هوش هيجاني در ارتباط خلق مي‌شود و به پردازش اطلاعات صحيح و درست منجر مي‌شود.



گوته


قدم بعدي براي داشتن يك ارتباط سالم كه شان و منزلت فرد را حفظ كند اين است كه بر احساسات و هيجانات كه به قليان درمي‌آيد كنترل داشته باشيم و طرف مقابل را درك كنيم، مراحلي وجود دارد كه بر احساسات و عواطف خويش كنترل كنيم و بتوانيم از هيجانات خود به طرز درستي استفاده كنيم، چون غرض از هوش هيجاني استفاده صحيح و درست از هيجانات است،‌استفادة صحيح از هيجانات دو بعد را شامل مي‌شود: 1ـ تسلط بر هيجانات منفي كه در ما به وجود مي‌آيد 2ـ استفادة معقول و متعادل از هيجانات مثبت است.

گلدمن مدلي را در جهت مهار هيجانات در خود و دادن واكنش صحيح به خود و ديگران ارائه كرده است كه عبارتند از:

1ـ پايش (self-regard): به معني پائيدن و مواظبت كردن احساسات و هيجانها است، يعني مواظب باشيم كه هيجانات بر ما تسلط پيدا نكنند.

2ـ درگيري احساسات؛ يعني روي احساساتي كه در مقابل محرك‌هاي مختلف به ما دست مي‌دهد، اسم بگذاريد براي مثال: حسادت، تعصب، خوشحالي، كينه

3ـ كناره گذاري: يعني يادبگيريم كه احساسي را كه به ما دست داده آن را كنار بگذاريم براي مثال نسبت به كسي احساس نفرت يا حسادت داريم، بايد سعي كنيم كه اين احساس را كنار بگذاريم.

4ـ از كي و چه وقت؛ يعني اينكه اولين دفعه‌اي كه اين احساس‌ها به ما دست داده چه زماني بوده است.










نام كتاب : ايجاد رابطه با خود و ديگران

مولف : ويرجينيا ستير

مترجم : مريم مرتاض

ناشر : روشنگران

تاريخ انتشار : 1375

قيمت : 800 تومان


همانطور كه از نام اين كتاب پيداست مطالب كتاب درباره نحوه برقراري رابطه با خود و ديگران مي باشد در ابتدا تاكيد فراواني به برقراري ارتباط سالم و درست با خود و سپس به برقراري ارتباط سالم با ديگران شده است كه براي نيل به اين ارتباط به موارد گوناگوني اشاره مي شود.

درادامه بخشي از كتاب آورده شده است .

بخشي از كتاب:



کارن هورناي


ايجاد رابطه مسابقه نيست كه در آن پيروز شوي و تمام عمر با خوشحالي زندگي كني وسيله اي است كه با آن ميتواني يك رابطه صادقانه و صميمي برقرار كني ايجاد رابطه دستاويزي است كه عزت نفس تو را رشد مي دهد و ارتباط هاي تو را با خود و ديگران تقويت مي كند رسيدن به افق رشد حاصل يك عمر پژوهش وتلاش است شناخت خود و ايجاد رابطه با ديگران كليد اين پژوهش است هر چه بهتر و كامل تربا خود و




ديگران ارتباط برقرار كنيم احساس با ارزش بودن دوست داشتن و سلامتي ما را زود تر در حل مشكلاتمان پيروز مي گرداند .

شعر «اهداف من » بياني است از اين كه چطور
مي شود آن چه را كه گفته ام به كار گرفت:
مي خواهم

بدون اسارت دوستت بدارم

با‌آزادي در كنارت باشم

بدون اصرار تو را بخواهم





همجنس گرايي

انحراف يا بيماري



فاطمه اسدي دانشجوي كارشناسي مشاوره

يكي از معضلات جوامع امروزي همجنس گرايي است اين پديده از يكي از غرائز طبيعي و مهم نشات مي گيرد اما بنا به دلايل مختلف كه مطرح خواهد شد منحرف مي شود. در كتابهاي مختلف تعاريف متنوعي از آن شده است اما به طور كلي ميتوان گفت هم جنس طلب يا هموسكسوئل كسي است كه غريزه جنسي او فقط با تماس با هم جنس خود ارضا مي شود به هر ميزان كه سن بالاتر رود و كودك به





نوجواني و بلوغ نزديكتر شود دامنه آن شديد تر مي گردد 4% اشخاص بالغ در طول عمر خود همجنس گرا هستند و 13 % ديگر حداقل به مدت سه سال بين 16 تا 55 سالگي غالباً هم جنس گرا هستند.

خصوصيات باليني هم جنس گرايان مرد يا زن همانقدر با مهم متفاوت است كه خصوصيات مردان و زنان غير هم جنس گرا همجنس گرايان نيز نظير غير همجنس گرايان ممكن است روشهاي خاصي را از بوسيدن و نوازش كردن گرفته تا رابطه (دهاني ـ تناسلي ) تحريك ژنيتال با دست و لواط را ترجيح دهند در عمل هموسكسيو آلتيه به دو دسته افراد برخورد مي كنيم يك دسته آنهائيكه فاعل جنسي اند و دسته ديگر آنهائيكه مفعولند آنهائيكه مفعول جنسي هستند اكثراً زمينه و استعدادي از نظر ساختماني بدني و وضع روحي براي اين كار دارند شكل خارجي و وضع ظاهريشان بي شباهت به زنان نيست اين افراد اكثراً رفتاري شبيه به دختران داشته و‌آواز و صداي آنها مانند صداي مردان بم نيست و اغلب به كارهاي سبك و ظريف مانند دوزندگي بافندگي ، آشپزي و كارهاي هنري و… علاقه مند بوده و بطور خلاصه زن مآب اند .

اين افراد شخصاً براي مفعول واقع شدن عمل جنسي فعاليت كرده و نسبت به اين كار تمايل زيادي نشان مي دهند و تا آخر عمر هم از آن روگردان نمي باشند .

علل هم جنس گرايي :

علل رفتار همجنس گرايانه مبهم و متناقض است فرويد هم جنس گرايي را وقفه رشد رواني جنسي معرفي نموده و عقيده داشت كه در صورت مشهود نبودن عدم رشد آثاري از مرحله پيشين رشد وجود خواهد داشت (هم جنس گرايي پنهان ) اين هم جنس گرايي پنهان با مكانيسم والايش به رفتار محبت آميز نسبت به هم جنس و يا در مردها تمايلات انفعالي و در زنها به گرايشهاي پرخاشگرانه تبديل مي گردد. هابدر ليست بلندي از موقعيت هاي مختلف دوران كودكي را كه ميتواند به همجنس گرايي در مرد منجر شود ارائه داد که شامل وابستگي شديد به مادر، فقدان روابط با پدر، مهارشدن رشد مردانگي بوسيله مادر، تثبيت يا برگشت به مرحله خود شيفتگي، رشد رواني جنسي و باخت در رقابت با خواهران و برادران .



هالند


دكتر قائمي در كتاب خود تحت عنوان خانواده و مسائل جنسي كودكان از عواملي كه در محيط خانواده و اجتماع سبب هم جنس گرايي
مي شود نام مي برد 1- وابستگي هاي شديد كودك به والدين 2- ساخت خانواده سلطه يكي از والدين بر روابط خانواده 3- ضعف والدين فقدان يك پدر كار آمد و نيرو مند در زندگي كودك 3- وجود خدمتكاران كه از اخلاق سوئي برخوردار هستند

4- كيفيت حيات : از سنين كودكي بايد بستر خواب خواهر و برادر از هم جدا باشد.

از عواملي كه در اجتماع به آن اشاره مي كند عبارتند از : 1- عامل فريب 2- معاشرت هاي نا صواب 3- بد آموزيهاي اجتماعي 4- احساس كمتري 5- زندگي در مراكز شبانه روزي به خصوص مراكزي كه كنترل كافي ندارند و يا جا براي تفريح و سر گرمي هاي مناسب وجود ندارد.

درمان :

از آنجا كه علت قطعي هم جنس گرايي هنوز مشخص نشده است لذا معالجه مشخص و قطعي هم وجود ندارد و در اين درمان تصوير ذهني نا خوشايند به عنوان محرك مضر مورد استفاده قرار مي گيرد ابتدا به بيمار ياد داده مي شود كه مثل روش رفع حساسيت منظم و لپ عضلات خود را شل كند آنگاه به او ياد داده مي شود كه عمل هم جنس گرايانه را در ذهن خود مجسم كند در حاليكه به طور همزمان حالت تهوع واستفراغ شديدي را نيز مجسم مي نمايد كه رفع آن فقط با روگرداندن از يار همجنس امكان پذير است.

البته از آنجا كه علت قطعي هم جنس گرايي هنوز








مولف : ريتا استريكلند

مترجم : علي محب خسروي

خواب ديدم در خواب با خدا گفتگويي داشتم : خدا گفت : پس ميخواهي با من گفتگو كني گفتم : اگر وقت داشته باشيد خدا لبخند زد، وقت من ابدي است، چه سوالاتي در ذهن داري كه ميخواهي از من بپرسي ؟ چه چيز بيش از همه شما را در مورد انسان متعجب مي كند ؟ خدا پاسخ داد … اين كه آنها از بودن در دوران كودكي ملول مي شوند و عجله دارند كه زود تر بزرگ شوند و بعد حسرت دوران كودكي را ميخورند اين كه سلامت شان را صرف به دست‌آوردن پول مي كنند و بعد پولشان را خرج حفظ سلامتي مي كنند اين كه با نگراني نسبت به آينده زمان حال فراموششان مي‌شود آنچنان كه ديگر نه در آينده زندگي مي كنند و نه در حال اين كه چنان زندگي مي كنند كه گويي هرگز نخواهند مرد و چنان مي ميرند كه گويي زنده نبوده اند خداوند دست هاي مرا در دست گرفت و مدتي هر دو ساكت مانديم بعد پرسيدم … به عنوان خالق انسان ها مي خواهيد آنها چه درس هايي از زندگي را ياد بگيرند ؟ خدا با لبخند پاسخ داد ياد بگيرند كه نمي‌توان ديگران را مجبور به دوست داشتن خود كرد اما مي‌توان محبوب ديگران شد ياد بگيرند كه خوب نيست خود را باديگران مقايسه كنند ياد بگيرند كه ثروتمند كسي نيست كه دارايي بيشتري دارد بلكه كسي است كه نياز كمتري دارد .

ياد بگيرند كه ظرف چند ثانيه ميتوانيم زخمي عميق در دل كساني كه دوستشان داريم ايجاد كنيم و سال ها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التيام يابد ياد بگيرند كساني هستند كه آنها را عميقاً دوست دارند اما بلد نيستند احساسشان را ابراز كنند يا نشان دهند ياد بگيرند كه مي شود دو نفر به يك موضوع واحد نگاه كنند و‌آن را متفاوت ببينند و ياد بگيرند كه من اينجا هستم هميشه .
دسته بندی: علوم انسانی » علوم اجتماعی

تعداد مشاهده: 1871 مشاهده

فرمت فایل دانلودی:.rar

فرمت فایل اصلی: doc

تعداد صفحات: 43

حجم فایل:1,171 کیلوبایت

 قیمت: 29,900 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.   پرداخت و دریافت فایل
  • محتوای فایل دانلودی: