مقاله بررسی مشروعيت ولايت فقيه از ديدگاه امام خميني
دسته بندي :
علوم انسانی »
علوم سیاسی
مقاله بررسي مشروعيت ولايت فقيه از ديدگاه امام خميني در 47 صفحه ورد قابل ويرايش
فهرست مطالب
عنوان صفحه
ماهيت جهانبيني توحيدي در ديدگاه متفكران مسيحي و امامخميني.................... 3
دستگاه رهبري در ديدگاه متفكران غرب و امامخميني......................................... 5
گفتمان رهبري در اسلام، خلافت، سلطنت، امامت................................................. 10
طبقهبندي نظريات مختلف در مورد ولايت فقيه..................................................... 16
سيري در تكوين انديشههاي امام خميني.............................................................. 20
مشروعيت و مقبوليت و گستره اختيارات و لايت از ديدگاه امام خميني............... 22
نتيجهگيري............................................................................................................. 42
پيشگفتار
ولايت فقيه ركن و پايه اساسي جمهوري اسلامي ايران ميباشد كه توسط معمار كبير انقلاب اسلامي حضرت امام خميني تئوريزه و بنيانگذاري شده است آنچنانكه در 27 سال اخير مقالات، كتب، نشريات مختلف در رد يا تأييد آن بخاطر حساسيت و اهميت اين موضوع در ماندگاري حكومت ديني از دو سمت و سو يكطرف موافقان آن و از طرف ديگر از سوي دشمنان خارجي و مغرضان داخلي مطرح گرديده است كه از حد اندازه و شمارگان فزوني يافته است و پژوهشگر تازه كار را در ميان اطلاعات پيچيده و بيشمار سرگردان مينمايد. از اين رو اين مجموعه به تبيين مشروعيت ولايت فقيه از ديدگان امام خميني (ره) ميپردازد و متذكر ميشود اين تحقيق دور از نواقص و كمبودهاي احتمالي كه يك محقق تازهكار با آن روبرو است، بركنار نيست.
در آخر از استاد محترم جناب آقاي دكتر مهدي ذاكريان و خانم شمسي كاظمي بخاطر ياري و به ثمر رساندن اين تحقيق مرا ياري كردهاند تشكر و امتنان قلبي خود را تقديم مينمايم و توفيق روزافزون آنجنابان را از خداوند متعال خواستارم.
سؤال اصلي: مشروعيت ولايت فقيه از ديدگاه امام خميني چيست؟
فرضيه سؤال اصلي: مشروعيت در انديشه سياسي امام خميني ب معني سازوارگي يا هماهنگي موضوع با مباني و منابع فقهي و شرعي ارتباط دارد از اينرو براي اثبات تئوري ولايت فقيه به متدلوژي فقهي و استنباط و حجت شرعي متوسل جستهاند.
سؤال فرعي1: چه ارتباطي ميان مشروعيت ولايت فقيه با مقبوليت مردم از ديدگاه امام خميني برقرار است؟
فرضيه سؤال فرعي1: مقبوليت مردمي از ديدگاه امام خميني، شرط تحقق مشروعيت است.
سؤال فرعي 2: چه ارتباطي بين مشروعيت ولايت فقيه با گسترهي اختيارات حكومتي ولايت فقيه در ديدگاه امام خميني برقرار ميباشد؟
فرضيه 2: مشروعيت و ولايت فقيه از ديدگاه امام خميني گسترهي اختيارات ولايت فقيه را افزايش ميدهد در سوالات فرعي مشروعيت به معني حقانيت و قانونيت ميباشد.
1- ماهيت جهانبيني توحيدي اسلام:
در ابتدا قبل از اينكه به موضع مشروعيت ولايت فقيه از ديدگاه امام خيمني (س) بپردازيم بايد ماهيت جهانبيني توحيدي را در مكتب اسلام و ضرورت وجود حكومت و دستگاه رهبري را از منظر و ديدگاه امام خيمني در مورد بررسي و كنكاش قرار دهيم:
در جهانبيني توحيدي اسلام برخلاف جهانبيني توحيدي مسيحيت آنچنانكه متفكران و روحانيون مسيحي عصر روشنگري درابتدا به آن تصريح كردهاند خدايي كه قائم به ذات نيست و استقلال و هويت مستقل از خود ندارد و بصورت موجودي مختار و صاحب ارادهي بالاتر و مستقل از موجودات ديگر مورد پرستش قرار نميگيرد بلكه در كنار موجودات و اسطورههاي ديگر مورد پرستش قرار ميگيرد و بصورت مستقل و زاويهدار نميتواند در تغيير جهان هستي مؤثر باشد چنانكه توماس مور[1] در آرمانشر خود ميگويد:
اهل يوتوپيا به اديان مختلف معتقدند برخي از مردم اجرام سماوي را ميپرستند اما از تحميل دين خود، بر ديگران ابا دارند. اما برخلاف اين ديدگاه، ديدگاه متفكران و روحانيان اسلامي، خدا قائم بذات و موجودي مستقل و صاحب اراده و ذيشعور و مؤثر در تغيير جهان هستي ميباشد، موجودي كه مافوق موجودات ديگر و خالق و آفريننده آنان است تنها اوست قابل پرستش است و پرستش غير او، باطل و شرك است لذا حضرت امام خميني ميفرمايند[2]: اعتقادات ما… اصل توحيد است، مطابق اين اصل ما معتقديم كه خالق در آفريننده جهان و همه عوالم وجود و انسان تنها ذات مقدس خداي تعالي است كه از همه حقايق مطلع است و قادر بر همه چيز است.
و در جايي ديگر ميفرمايند:
در تمام جهان هستي و دار تحقق، فاعل مستقلي بجز خداي تعالي نيست، و ديگر موجودات همانگونه در اصل وجود مستقل نيستند، بلكه ربط محضاند و وجودشان عين فقر و تعلق است، و ربط و احتياج صرفاند، صفات و آثار و افعالشان نيز مستقل نيست.
حضرت امام خميني برخلاف نظريهي توماس مور فيلسوفان را به تنهايي از درك حقيقت ناتوان ميداند[3] و اعتقاد دارد فيلسوف نميتواند اثرگذار باشد مگر آنكه با خلق و خوي حكومتگران فلسفه درآميزد و برخلاف افلاطون كه اعتقاد داشت كه فيلسوفان تنها قادر به درك حقايق ازلي[4] كائنات ميباشند. حضرت امام خميني، انبياء را تها قادر به شناخت و درك عوالم هستي ميداند، چنانكه ميفرمايند: تمام مشكلاتي كه ما داريم براي اين است كه ما محجوبيم از اينكه واقعيت را آنطور كه تنظيم شده است مشاهده كنيم آنچه كه انبيا براي آن، مبعوث شده بودند وتمام كارهاي ديگر مقدمه اوست، بسط توحيد و شناخت مردم از عالم است، كه چه طوراست، ارائه عالم به آن طوري كه ما ادراك ميكنيم لذا در پاراديم انديشه سياسي امام خميني همه مفاهيم و نشانهها و علوم در همنشيني و هماهنگي با توحيد هويت و معنا مييابد و مقصد انبيا نيز، «توحيد كلمه» و «توحيد عقيده» در انديشه و گفتمان سياسي امام خميني كار ويژه مهم خود را مييابد.
از اينرو ولايت و حاكميت خدا در گفتمان سياسي شيعه بعنوان مقصد و راهبرد دين محسوب ميشود و در حركتهاي امامخميني كار ويژه خود را در تئوريزه كردن دستگاه رهبري اسلام تحت عنوان «تئوري ولايت فقيه» براي اجراي مقررات و احكام ديني در پاراديم نظام سياسي حكومت اسلامي شكل ميدهد و نهادينه ميكند.
2- دستگاه رهبري در ديدگاه متفكران غرب و امامخميني
شايد يكي از سوالات مهمي كه در طي تاريخ حيات بشر، با آن برخورده است، اين بوده است حكومت مطلوب براي پاسخگويي به نيازهاي فراوان بشري در طول حيات خود چيست؟ و چه كسي يا چه كساني و يا به عبارت بهتر چه كسي و يا چه گروهي ميتوانند آرزوي ديرين بشر را براي رساندن او به سعادت و خوشبختي و آزادي و عدالت و صلح برآروده نمايند؟
براي پاسخگويي به اين سوالات، فرزانگان و حكيمان و مصلحان اجتماعي بشر، پاسخهاي متناقض و مقابل هم دادهاند. سقراط از اولين انديشمندان مغرب زمين بود كه خواست با پاسخهاي ابتدايي ولي در خور توجه به اين سوالات پاسخ گويد. از نظر او بدترين نوع حكومت دمكراسي ميباشد كه عوام بر آن كه تابع هوي و هوس اشخاص ميباشند بر آن تسلط دارند[5] و به نوعي به حكومت قانون كه در آن قانون حاكم و محور ميباشد اعتقاد داشت وي همچنين بر اين باور بود كه، همانطوريكه: براي تعمير كفش كهنه به كفاشي مراجعه ميكنيم براي اداره حكومت و مملكتداري بايد آنرا به دقيقترين و با هوشترين افراد كه در فن مملكتداري سررشته داشته باشد؛ بسپاريم تا جامعه به سعادت و نيكبختي ناقل گردد. افلاطون شاگر سقراط، حكومت آرماني خود را استقرار «مدينه فاضله» مينامد كه در آن مالكيت خصوصي كه نشانهاي از ظلم و جور ميباشد؛ ملغي و به جاي آن يك «جامعه اشتراكي» استقرار مييابد و براي تحقق آن فيلسوفان بايد در چنين جامعهاي شهريار شوند:
ارسطو شاگرد افلاطون بر اين باور بود كه بهترين نوع حكومت؛ حكومت طبقه متوسط ميباشد از نظر[6]ارسطو قانون، حاكم و شرط وجود كشور و دولت به شمار ميآيد و زمامدار سياسي بايد از قانون اطاعت نمايد و رضايت و آزادي افراد جامعه را رعايت نمايد. در حقيقت از نظر ارسطو رهبري و حكومت به دو قسم كلي تقسيم ميشود، يكي رهبريهاي كه معطوف به مصالح عمومياند و ديگري رهبريهاي كه برواي خبر و صلاح عموم را دارند.
آگوستين قديس نظريه دو شهر را مطرح ميكند كه حكومت آرماني از نظر او در آسمان تشكيل ميشود كه كليسا، مظهر و نمايندهي جامعه آسماني در زمين هست كه آدميزادگان را براي پاك شدن و پذيرفتهشدگان در آن كه مكان مؤمنان و پاكان هست، آماده نمايد[7]. از سوي ديگر دولت نمايندهي جامعه زميني، كه مكان و محل گناهكاران ميباشد؛ در بر ميگيرد. بعبارت ديگر ازنظر اوگوشين دولت در كليسا مستهلك ميشود و قدرت مدني سلاح كليسا ميشود و قانونگذار و فرمانروا، فرزندان كليسا ميشوند. تا بوسيله آنان و با تخت نظر كليسا، حكومت آرماني در جامعه آسماني بوجود آيد.
از نظر توماس مور، حكومت آرماني زماني است كه جامعه اشتراكي كه در آن از مالكيت خصوصي خبري نباشد، بوجدو آيد و شهريار عادل حاكميت چنين جامعهاي را در اختيار بگيرد. از نظر بدن بهترين نوع حكومت، حكومت سلطنتي است كه با طبع و فطرت بشر سازگار است كه فرمانرواي آن يك تن، ميباشد چنانكه آسمان بيش از يك خورشيد نيست و بر جهان جز يك خدا فرمان نميراند. از نظر توماس هابز، كه به ذات انسان بدبين ميباشد و از نظر او انسانها غالباً خودخواه و درندهخو ميباشند براي كنترل آنها و رساندن انسان به مقصد خوشبختي و رفاه تئوري حكومت مطلقه يا حكومت اسبتدادي را تئوريزه و طرح مينمايد.
1- ولايت مطلقه فقيه
از نظريه پردازان اين ديدگاه؛ بنيانگذار و معمار نظام سياسي جمهوري اسلامي ايران؛ حضرت امام خميني (ره) ميباشد كه قبل از اينكه نظر ايشان در باب مشروعيت ولايت فقيه بازگو شود؛ شمه اي از زندگينامه؛ ضرورت حكومت اسلامي و ديدگاه سياسي ايشان به طور كوتاه؛ توضيحاتي داده ميشود و سپس به مشروعيت ولايت فقيه از ديدگاه آنحضرت؛ در حد مقدور مي پردازيم:
امام خميني از رهبران مكتب محور و از جمله رهبران تبديلي[8] ميباشد كه در پي انحطاط مسلمين، كه به دنبال افول تمدن اسلامي، در پي يكدورهي حوادثي كه بر پيكرهي آن زخم عميق وارد شده بود و به دنبال ايجاد امپراطوري شيعي صفوي در قلب جهان اسلام؛ ايران و به دنبال اوج امپراطوري سني عثماني، كه در سال 1493 م، امپراطوري روم شرقي، توسط سلطان محمد فاتح واژگون گرديد و لرزه بر اندام دولتهاي كوچك و نيمه مستقل حتي مستقل مسيحي اروپايي افتاد؛ دو امپراطوري شيعي و سني نتوانستند با يكديگر كنار آيند و بر ضد دشمنان مسيحي خود؛ كه در كمين آنان قرار گرفته بودند متحد گردند. جنگهاي خونين بين اين دو امپراطور اسلامي، گاه در موارد مذهبي و در بسياري از مواقع با دخالت دولتهاي استعماري بريتانيا و روسيه تزاري؛ براي به جان انداختن آنان با يكديگر؛ به هر طريق مي كوشيدند تا خود از هجوم آنان در امان بمانند؛ صورت مي گرفت؛ ضربات سخت بر پيكر آنان وارد گشت. به دنبال افول قدرت امپراطوري صفوي در ايران؛ اگرچه در دوره هايي از تاريخ ايران در اين دوره تا استقرار سلطنت قاجاريه در ايران؛ شاهد قدرت نمايي حداقل در بعد نظامي بوده است به ويژه در دوره نادرشاه افشار كه به نام ناپلئون شرق در تاريخ معروف است در برابر دولتين بريتانيا و روسيه تزاري و تا حدودي در دوران زنديه اين رويه ادامه يافت. اما به دنبال استقرار سلطنت قاجاريه، كه پس از يك دورة يكصدساله جنگهاي داخلي در ايران؛ انحطاط و از هم گسيختگي در دولت ايران؛ در جنگهاي روسيه عليه ايران؛ در دو عهدنامة گلستان و تركمانچاي بروز نمود. به دنبال اين مسائل؛ ضعف هاي مالي به خاطر اقتصاد شكننده ايران، مزيد بر اين عوامل ميشد و قراردادهاي خانمانسوز مانند قرارداد ننگين تنباكو؛ بسته شد كه متعاقب آن فتواي مرحوم آيت الله سيد حسن شيرازي (ميرزاي بزرگ) قدرت و اقتدار مذهبي در ايران نمايان نمود. ظهور اصلاحگراياني نظير سيد جمال الدين اسدآبادي، عبده، كواكب، اقبال لاهوري، در ايران و در سرتاسر جهان اسلام، در دورهي تسلط استبداد از يك طرف و استعمار از طرف ديگر، كه در ايران به پيروزي نهضت مشروطيت انجاميد و در جهان اهل سنت نيز اگرچه گسترش امپراطوري عثماني پس از يكدوره اوج در سال 1922 به آخر رسيد و به دولت لائيك تركيه انجاميد و در ايران به دولت غربگراي رضاشاه منتهي شد ولي احيا روح تفكر اسلامي در كالبد اسلامي و بازگشت جهان اسلام به هويت[9] اصيل خويش، مشروعيت و كاركرد خود را در استقلال پاكستان، انقلاب الجزاير، نهضت ملي شدن نفت؛ كانال سوئز و استقلال طلبي مسلمانان در برابر قدرتهاي استعماري؛ به نمايش گذاشت. در اين ميان اسرائيل در قلب جهان اسلام متولد شده بود و با اعراب مي جنگيد و كودتاي 28 مرداد 1332 ؛ در ايران رخ داده بود. و قدرتهاي دست نشانده بر كشورهاي اسلامي حاكميت يافته بودند. در چنين اوضاعي امام خميني (س)، مسلمين به ويژه نخبگان فكري جهان اسلام را به مقاومت و دفاع معطوف به راديكال در برابر استبداد و استعمار فرا مي خواند. اولين حركت وي به صورت حركت فرهنگي در قالب نوشتن كتاب كشف الاسرار در فضاي فكري دهة 1320؛ كه ملهم از فضاي جنگ سرد بين دواير ابرقدرت آنروز؛ اتحاد شوروي و آمريكا به تدريج مي رفت صورت ميگيرد به ويژه با پيروي از مكتب ماركسيسم، مي دانستند.
در اين فضاي كشمكش بين دربار و مردم، از شكاف پديد آمده از فرو پاشيدن سلطنت پهلوي اول كه اساس و پايه رژيم آن رويكرد به ناسيوناليسم جزم گراي معطوف به باستانگرايي قبل از اسلام بود، ظهور مكاتب مادي در ايران، كه اكثريت پيروان اين مكاتب؛ روشنفكران سكولار ولائيك تشكيل مي دادند و مخالف مذهب به ويژه مذهب تشيع بودند به همراه آخوند نماهايي مانند علي اكبر حكمي يزدي و سيد احمد كسروي؛ سعي در ايجاد شبهه در اعتقادات پاك مردم نسبت به تشيع مي كردند؛ ضمن نوشتن رديه بر نظرياتي كه آنان بر مذهب تشيع وارد ميكنند با ادله عقلي و نقلي كه با الهام گرفته از قرآن كريم، سيره پيامبر (ص) و ائمه معصومين (ع)؛ براي اولين بار به صورت ضرورت تشكيل حكومت اسلامي به دست فقها؛ بيان ميكند. امام خميني به دنبال نگارش اين كتاب همچنان به عنوان مدرس عرفان و فلسفه اسلامي و فقه؛ در حوزه علميه كار خود را دنبال ميكند و در سال 1341 به دنبال رحلت مرحوم آيت الله بروجردي، به طور رسمي به پيكار سياسي عليه رژيم پهلوي محمدرضا شاه به طور مستقيم رو مي آورند. در اين زمان خود زعامت و رهبري سياسي مبارزات مردم مسلمان ايران را در اختيار خود ميگيرد كه به دنبال مبارزات آن حضرت و مردم با دربار در سالهاي 41 و 42 و 43؛ و در اعتراض به لايحة ذلت بار كاپيتولاسيون؛ به تركيه؛ و نجف تبعيد شده و به مدت 14 سال در آنجا؛ رحل اقامت برمي گزينند. در اين ميان از فرصت پيش آمده ضمن تحكيم گفتمان امامت و در گذار از مكتبهاي سامرا و نجف و قم، نظريات سياسي خود را به صورت مبسوط با نوشتن و سخنراني بيان ميكنند كه ميتوان به نوشتن تحريرالوسيله در سال 43 در تركيه اقدام ميكنند و ضرورت ايجاد حكومت اسلامي و به دست گرفتن رهبري سياسي توسط فقها در آن ذكر گرديده است و در سال 1348 به صورت مدون در طي جلسات ممتد براي طلاب؛ تئوري ولايت فقيه را به صورت مبسوط در كلاس هاي درسي خود؛ بيان ميكنند و به دنبال آن با نوشتن كتاب البيع كه فصلي را مختص به شئون و اختيارات ولايت فقيه را ميدهند؛ اين كار خود را تكميل مي نمايند و با پيروزي انقلاب اسلامي ايران، و با زعامت ايشان، تئوري ولايت فقيه در عمل به صورت قانون مدون و مكتوب درمي آيد و شكل اجرايي خود را آشكار مي نمايد. با توجه به موارد اشاره شده دربارة نظريات امام خميني در باب حكومت اسلامي و مشروعيت ولايت فقيه توضيحاتي را به صورت فشرده بيان مي كنيم.