مقاله بررسی جامع پيامبران
دسته بندي :
علوم انسانی »
معارف اسلامی
مقاله بررسي جامع پيامبران در 38 صفحه ورد قابل ويرايش
«مقدمه»
اولين انساني كه پاي برعرصه وجود نهاد وزندگي را درزمين آغازيد، پيامبري از پيامبران خدا بوده است. اين سخن را مي توان از ويژگيهايي كه قرآن كريم براي وي مي شمرده دريافت: به يقين خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را برمردم جهان برتري داده است[1]
و]خدا[ همه اسما را به آدم آموخت[2]
سپس آدم ازپروردگارش كلماتي را دريافت كرد[3]
هم چنين به استناد ادله اي كه درباب ضرورت وجود وحي و رسالت درزندگي انسان، درگفتار پيشين گذشت، نيز مي توان اين ادعا را – كه اولين انسان پيامبر بوده است، ثابت كرده؛ زيرا او نيز براي رستگاري خويش نياز به امداد الهي داشته است. از آن روز تا كنون بشر همواره مورد لطف الهي بوده است و پيامبران الهي براي راهنمايي اوپياپي آمده اند:
درتورات ، انجيل و قرآن كريم، تنها به نام برخي از اين پيامبران و داستان زندگاني آنان اشاره شده است.
ما هم چنان كه به نوح و پيامبران بعد از او وحي كرديم، به تو ]نيز[ وحي كرديم و به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط و عيسي و ايوب و يونس و هارون و سليمان ]نيز[ وحي نموديم و به داود زبور بخشيديم و پيامبراني را ] فرستاديم[ كه درحقيقت ]ماجراي[ آنان را پيش تر برتو حكايت نموديم و پيامبراني كه ]سرگذشت[ ايشان را برتو بازگو نكرده ايم[4].
برخي از اين فرستادگان، كساني بوده اند كه خداوند ايشان را برمي انگيخت تا قوم و قبيله اي را از انحراف عقيدتي يا اخلاقي و اجتماعي ويژه اي كه بدان دچار شده بودند، برهانند. اينان طبيباني براي آن بيماران بودند و بيش از اين رسالتي نداشتند . رسالت اين گروه از پيامبران به مكان و زمان خاصي محدود مي شد و پيام جهان شمولي نداشتند.
از ميان فرستادگان الهي، كساني نيز بوند كه تبليغ و استقرار شريعت پيامبران بزرگي مانند حضرت نوح و موسي (ع) را برعهده داشتند. آنان مي بايست چراغ هدايتي را كه پيامبران صاحب شريعت روشن كرده بودند، فروزان نگاه دارند و آن پيام را در ديگر محدوده هاي جغرافيايي و زماني بگسترانند.
ما تورات را كه درآن رهنمود و روشنايي بود، نازل كرديم. پيامبراني كه تسليم ]فرمان خدا[ بودند، به موجب آن براي يهود داوري مي كردند. [5]
گروه سوم از فرستادگان الهي كساني بودند كه دراصل فقط براي يك قوم يا ملت خاصي پيام الهي را مي آوردند و خود نيز دعوي جهان شمولي نداشتند. قرآن كريم درباره حضرت يونس (ع) مي فرمايد:
و او را به سوي يك صد هزار ]نفر از ساكنيان نينوا[ يا بيشتر روانه كرديم. پس ايمان آوردند و تا چندي برخوردار شان كرديم.[6]
افزون بر همه آنان، پيامبراني نيز بودند كه رسالتي عظيم تر داشتند و همگان مخاطب پيام الهي آنان بودند. قرآن كريم نيز پيامبر اسلام را فرستاده خدا بسوي همگان ميداند:
بگو«اي مردم! من پيامبر خدا بسوي همه شما هستم»[7] اما پيامبر بزرگ اسلام(ص) ويژگي ديگري نيز دارد كه او خاتم پيامبران و دين او آخرين برنامه سعادت انسان است.
اعتقاد به اين كه ماجراي پيامبري و نبوت با آوردن حضرت محمد(ص) پايان مي گيرد و سلسله اي كه ازآدم شروع شده بود يا حضرت محمد(ص) به فرجام مي رسد لذا با اين مقدمه مي خواهم به بخشي از وظايف پيامبران از حضرت آدم تا حضرت محمد(ص) در قرآن بپردازم.
بخش اول
فصل اول : تعاريف لغوي واصطلاحي نبي و رسول
نبوت از شوون بسيار مهم فرستادگان الهي است و دانشمندان اسلامي درمورد پيامبر اسلام نيز نبوت را نخستين و بارزترين شان او مي دانند. نبي اگر از ماده «نبا» باشد به مفهوم صاحب خبر مهم و اگر از ماده «نبو» باشد به معناي داراي مقام والا و برجسته است؛
نبي از نبوت به معناي رفعت است ونبي رابه سبب جايگاه بلند او نسبت به ساير مردم بدين نام خوانده اند.[8]
«فراهيدي» قديم ترين لغت شناس اسلامي مي نويسد: نبي به معناي راهي است كه انسان را به مقصد مطلوب خود مي رساند[9]. و كسايي گفته است : النبي الطريق و الانبياء طرق الهدي[10].
درباره رسول بايد گفت معناي لغوي آن از رسل است كه به گفته راغب به معناي برانگيختن با نرمش و ملايمت است[11] و دراصطلاح برنده سخن و حامل پيام و صاحب رسالت.
به هر حال، نبي و رسول، صرف نظر از مصاديقشان هر دوبراي بشارت و انذار و ديگر وظايف هدايتي مبعوث مي شوند.
پيامبران بسياري درطول تاريخ براي هدايت بشر مبعوث شده و هريك داراي رتبه اي خاص از قرب به درگاه الهي و منزلت آسماني بوده اند وبنا به مشيت الهي درشرايط مكاني و زماني خاص، براي هدايت مردم مبعوث شده اند. برخي از ايشان به عنوان نبي و برخي به عنوان رسول و برخي با هردو عنوان و برخي با لقب اولوالعزم شهرت يافته اند.
«بخش دوم»
فصل اول: پيامبران و فرستادگان خدا كيانند؟
پيامبران و فرستادگان كساني هستند كه خداوند آنان را ازميان افراد بشر برگزيده است . آنان حاملان رسالت او براي بندگانش بوده و گروندگان به خدا و نيك كرداران را به پاداش نيكو دردنيا و آخرت مژده مي دهند و كافران و بدكاران را ازكيفر و عذاب سخت برحذر مي دارند. خداوند سبحان دراين زمينه فرموده است:
ومانرسل المرسلين الا مبشرين و منذرين فمن امن و اصلح فلاخوف عليهم و لا هم يحزنون ؛[12]
اين پيامبران و فرستادگان، دانش خود را به وسيله عقل و حواس و به روشهاي گوناگون، مانند الهام، شنيدن مستقيم ازفرشته اي به صورت انسان، روياي صادقانه و ديگر حالات روحي كه غير از پيامبر كسي آنها را درك نمي كند- دريافت مي كنند. اين شيوه آموختن كه برخلاف روش هاي معمولي است، وحي خوانده مي شود.
امكان وجود پيامبران
فلسفه هاي مادي، شبهات زيادي بر اصل نبوت وارد ساخته و وجود پيامبران را نفي و درنتيجه جهان ماوراءالطبيعه راانكار كرده اند، ولي پژوهشگري كه حقيقت نبوت را بررسي كند، وقايع تاريخي ثابت و قانع كننده اي را دربرابر خود مي بيند كه جاي هيچ گونه شك و ترديدي را براي او باقي نمي گذارد.
امروزه دربشتر نقاط جهان ادياني وجود دارد كه پيامبران بي شماري مردم را به آن اديان دعوت كرده اند و ميليون ها نفر درزندگي مادي و معنوي خويش احكام آنها را به كار مي بندند.
اين اديان درجزئيات احكام خود با يكديگر اختلاف دارند، ولي دراصل دعوت و اعتقادات از قبيل اعتقاد به يگانگي خدا و جهان پس از مرگ كه هر انساني پاداش كار نيك دنيايي خويش را مي بيند-با يكديگر سازگارند.
اين شمول و عموميت به طور قطع و يقين بر اين امر دلالت دارد كه نبوت، نياز روحي تمام بشريت است، به وپژه آن كه درگذشته به جهت فاصله زياد و غير قابل پيمودن بين كشورها، مردم با يكديگر آشنايي نداشتند و چون وسايل ارتباط جمعي مانند راديو و تلويزيون ، مجلات، روزنامه ها ، پست مراسلات و ديگر وسايل آن گونه كه امروزه هست وجود نداشت، از اين رو ارتباطي نيز ميان ملت ها برقرار نبود.
ادياني كه تاكنون وجود داشته و صدها ميليون نفر پيرو آنها هستند، خود گواهي بر وجود نبودند؛ زيرا تمام اين اديان از نبوت سرچشمه گرفته اند و دين بدون پيامبر وجود ندارد.
الهام يا شعور حيوانات
نبوت، امري دور از عقل و خرد نيست؛ زيرا درجهان امروز، برخي از موجودات داراي شناختي غير از راه حواس و جداي از عقل هستند كه آن عبارت است از : الهام حيوانات.
جانور شناسان به وجود شعور خاصي دربرخي از حيوانات ريز اعتراف كرده اند، از جمله: جستجوي غذا، يا ساختن خانه ها و نگهداري تخم هاي خود، كه از تصور انسان خارج است.
بنابراين زماني كه اين واقعيت هاي علمي مورد قبول دانشمندان است، از خرد به دور نيست كه خداوند عده اي از انسان ها را ]براي ابلاغ دين[ به وحي خود اختصاصي دهد و آنچه را بخواهد- بدون شيوه آموزش محصول ميان بشر- بدان ها بياموزد.
روان شناسي كنوني
دانش امروزي به جهاني ماوراء الطبيعه و مستقل از ماده اعتراف دارد و اين امر، جواز اعتبار نبوت و وحي را براي ما صادر مي سازد. دكترمسمر، دانشمندآلماني، درسال 1770 م. خواب مغناطيسي (هيپنوتيزم) را كشف و به تجربه ثابت كرد كه انسان، تنها ابزاري مادي نيست، ولي دربردارنده روحي است كه به هيچ وجه با ماده سنخيت ندارد و تا زماني كه عمل طبيعي بدن از كار نيفتاده است، برانسان تسلط دارد و اين عقل باطني و روح انسان است كه بالاتر از عقل ظاهري است و به جهان فرا طبيعي ارتباط دارد.
فصل چهارم: معجزات پيامبران
معجزات پيامبران
هرشخص با ايمان بايد اذعان داشته باشد كه خداوند پيامبرانش را درجهت اثبات درستي دعوتشان براي مردم با تاييدات خاص خويش مورد توجه قرار داده است، تاييداتي كه ازحيطه عقل و انديشه بشري خارج و گواهي بر اين امر است كه آنان فرستادگان خدايند. بر اين گونه تاييدات گاهي لفظ «معجزات» يا «نشانه ها» يا «بينات» اطلاق مي شود؛ زيرا كارهايي برتر از قدرت بشر و خارج از حد توانايي و ماوراي دانش و فهم انسان ها و مخالف سنت هاي مادي و قوانين متعارف طبيعي است. دراين زمينه لفظ «معجزات» بيشتر به كار برده مي شد و از اين رو «معجزه» ناميده شده كه بشر، از انجام اموري مانند آن عاجز و ناتوان است. دانشمندان معجزه را اموري فوق العاده دانسته اند كه خداوند به دست پيامبران به اجرا درمي آورد تا ايشان به وسيله آن، بر صدق نبوت خويش اقامه دليل كنند. اين معجزات، ذاتاً محال نبوده و عقل و واقعيت، مويد آنها هستند. چه بسا مرداني كه در طول تاريخ به پاخاسته، مدعي پيامبري شدند و با كارهاي خارق العاده خويش، مردم را به مبارزه مي طلبيدند. مردم نيز آن كارها را آشكارا ديدند و عده زيادي بدان ها گرويده، ايمان آوردند.
بنابراين، پيامبر فرمان خداوند را به مردم ابلاغ ميكند. كساني كه داري فطرتي سالمند، نور حقيقي راكه پرتو افكن شده، دريافت ميكنند ولي آنان كه فطرتي تباه شده دارند، ازسرعناد و تبختر اين نور هدايت را ناديده مي گيرند. به همين دليل حكمت الهي اقتضا ميكند كه پيامبران با دليل و برهان حمايت شوند تا زبان ستيزه جويان و بدخواهان كوتاه، عذر آنها رد و حجت برآنها تمام شود.
معجزه، فرمول علمي ندارد و نمي توان آن را با ابزار انجام داد، ولي سحر و جادو داراي ابزار و قوانين است و امكان دارد شخص آن را بياموزد و جادوگري كند و كارهايي همانند امور خارق العاده انجام دهد، درصورتي كه آن كار از امور خارق العاده نيست.
انواع معجزات
پيامبران چند نوع معجزه داشته اند. ازجمله معجزات طبيعي، مانند بيرون جستن آب از سنگ دراين رابطه گفتني است زماني كه پيروان موسي (ع) از او درخواست آب كردند، آن حضرت عصاي خويش را به سنگي زد و آب از سنگ بيرون جهيد. ازديگر معجزات طبيعي، سايه افكندن ابر بر بني اسرائيل دربيابان تيه است. همچنين شكافته شدن رود نيل و كنار رفتن آب براي عبور حضرت موسي(ع) و بني اسرائيل و فرار از فرعون ازديگر معجزات طبيعي است.
ازديگر انواع معجزات، اخبار غيبي است؛ حضرت عيسي(ع) قوم خود را ازآنچه كه مي خوردند و آنچه ذخيره مي كردند آگاه كرد. برخي از معجزات، اموري و مخالف قوانين طبيعت بوده؛ ماند آتشي كه كافران براي سوزاندن حضرت ابراهيم (ع) افروختند و خداوند آتش را بر آن حضرت سرد و سالم قرار داد. هم چنين معجزاتي كه به طور اتفاقي و به اندازه نياز به وجود مي آمد.
حكمت الهي چنين اقتضا كرد كه معجزه هرپيامبري مطابق با اموري باشد كه رايج ميان مردم زمان خودش بوده ، تا براي تاييد فرستاده اش و اثبات رسالت وي، رساتر باشد؛ مانند معجزه حضرت عيسي (ع) كه مردگان را ] به اذن خدا[ زنده مي كرد، زيرا يهود، مذكر وجود روح بودند و نيز معجزه حضرت موسي (ع) كه عصاي او به صورت اژدهايي درآمده و تمام ساز و برگ جادوگران را بلعيد، چراكه مصريان درآن دوران، درجادوگري سرآمد بودند. به طور كلي معجزاتي را كه پيامبران قبل از حضرت ختمي مرتبت (ص) آوردند، از همين قبيل بوده است، چون انسان هاي آن روز چندان رشد فكري نكرده بودند كه دلايل عقلي، آنها را قانع سازد و راهي جز پذيرش امور خارق العاده نداشتند كه با بروز آن، انديشه آنها را خيره و مبهوت سازد و انگيزه اي باشد كه آنان را به صدق نبوت پيامبران وا دارد.