مقاله بررسی تاي چي (يوگاي چيني) يا مديتيشن پويا
دسته بندي :
علوم انسانی »
تربیت بدنی
مقاله بررسي تاي چي (يوگاي چيني) يا مديتيشن پويا در 16 صفحه ورد قابل ويرايش
تاي چي يا مديتيشن پويا :
تاي چي يا يوگاي چيني به معني نهايت برتر و نحوه جاري كردن چي يا نيروي حياتي در روان و جسم و به هنرجو آموزش ميدهد . تاي چي حاصل تركيب سه فلسفه بوديسم ، تائوئيسم ، و كنفسيوس ميباشد . تاي چي هنر مراقبه فعال كه در عصر حاضر يكي از مؤثرترين راههاي رهايي از تنش و بازسازي روان و جسم انسان امروز ميباشد . چون در عصر حاضر انسانها عادت به فعاليت و حركت كرده اند و براي آن بسيار مشكل ميباشد كه در گوشه اي ، ساكت و ساكن بنشيند و به خود بنگرند . ولي تاي چي به عنوان ، هنر مراقبه فعال به هنرجو ياد ميدهد كه چگونه در حين و شدت فعاليت بتواند به نيروي دروني و جوهر ابدي خود آگاه شده و بتواند در ژرفاي وجود خود، تحقيق كند و گوهر وجودي خويش را كه همانا آگاهي و روشنايي است صيد كند . تاي چي از يك سري حركات موزون و مواج ، رقص گونه ، حركات تنفسي ، تمركزي ، تجسمي و مديتيشن هاي خاص خود تشكيل شده ، كه به وسيله آنها هنرجو با شعور و هشياري دروني خود ارتباط برقرار كرده و ميتواند كيفيتي برتر و متعالي تر را در زندگي عادي و روزمره خود نمايان كند . چاكراها يا مراكز انرژي كه در تاي چي مورد بررسي قرار مي گيرد تمام چاكراهاي اصلي به خصوص چاكراي تاج و چشم سوم . چاكراها دست و پا و درياي يا سرچشمه انرژي ، تانتين مي باشد . تاي چي از بخشي طب سنتي چيني و سوزني است . در اصل نقاط درماني طب سوزني به گونه اي در حركات تاي چي گنجانده شده اند كه يك فرد به طور مستقل بتواند آنها را تحريك كرده و فعالانه باعث شفاي روان و بدن خود شود . تاي چي هنر شفاي كل نگري مانند يوگا ، هوميوپاتي ، انرژي درماني و …… ميباشد كه در برخي موارد مزاياي بيشتري نسبت به هر كدام دارا ميباشد مثلاً : در يوگا تنها به چاكراهاي اصلي پرداخته ميشود و توجه زيادي به چاكراي كف پا ميشود و يا به جريان انرژي حيات «پرانا » و حس و تجربه آن نميشود ولي در تاي چي هنرجو چي يا انرژي حياتي را ميتواند كاملاً لمس كرده و با چاكراهاي كف دست و كف پا آشنا ميشود ومي تواند براي تخليه انرژي و نامتعادلي ها به زمين ، شفا و ….. استفاده كند، بدون زحمات و تلاشهاي فراوان و طولاني . در ضمن تاي چي براي عصر حاضر كه بسيار سريع و پرجنب وجوش است بسيار مناسب تر است و فرد حتي در زندگي عادي روزمره مثلاً : جارو زدن ، رانندگي و … ميتواند از آن استفاده كند . تاي چي كلاً بر چند اصلي مانند : قانون يين و يانگ ، قانون انرژي هوشمند حيات «چي » ، قانون تعادل ، قانون اتحاد ، قانون طبيعت ، «غلبه نرمي بر سختي ، همه چيز در حركت است ، دايره » ، قانون عدد 3 «تثليث » ، قانون ارتعاشات ، قانون خود هشياري ، خويش انضباطي ، خود شناسي ، قانون تسليم ، قانون عدد 7 يا اكتاو ، قانون برتري ذهن و رابطه متقابل آن با بدن ، تئوري واي دن و قانون روح و ….. استوار است .
اكنون به بررسي چند اصل بنيادين تاي چي ميپردازيم :
1 - چي ، جوهر واحد هستي «Spirit , Vital force»
چي به معناي هوا ، نيرو ، حركت و انرژي حياتي است كه در اصل منظور همان انرژي ذاتي يا انرژي اوليه و مطلق و يا جوهره ي حيات ميباشد . اين انرژي حياتي از مبدأيي واحد به بيرون انتشار مي يابد و باعث زندگي و جان بخشيدن به هر چيزي ميشود . هستي هر چيز وهر كس وابسته به اين انرژي حياتي و واحد است كه در زبانهاي مختلف با نامهاي مختلفي مانند ، كي ياريكي در ژاپن ، نا يا جان يا نيرو در پارسي ، روح الهي يا عشق الهي يا حي يا نور و …. در عرفان اسلامي ، روح القدس يا كلمه در مسيحيت ، تائو در تائوئيزيسم ، پرانادر ودا ، داما در بوديسم ، شي يا چي در چين ، انرژي هوشمند در علم ، ATP در فيزيولوژي ، ناشناختي در عرفان سرخپوستي ، قانون جاذبه در فيزيك ، كلمه دركا بالا «عرفان يهود » ، نيروي اهورايي در زرتشت ، انرژي حياتي و هخا در هخامنشي ، مهر در آئين ميترايي ، اك در اكنكار ، آگاهي در TA «روانكاوي »، در مصر باستان KA ، در بابل باستان Pneuma در يهود Jesod ، در قبايل آفريقايي Megobe ، در ميان اسكيموها Elima ، در بين سرخپوشان برزيلي Hasina ، در بين شمن ها WaKAN ، در بين صوفيان بركت ، بين جادوگران طلسم ، بين كيمياگران اكسير يا مايع حياتي ، از نظر دكتر رايشن باخ orgon ، دكتر تانسلي odice مينامند .
اين جريان هوشمند از چاكراي تاج وارد بدن ميشود و از ميان 7 چاكراي اصلي عبور ميكند و باعث حيان انسان و هر موجود زنده ديگري ميشود پس هر چه اين جريان متعادل تر و قويتر باشد موجود سرحال تر و زنده تر و قوي تر ميشود و در تاي چي هنرجو نحوه تعادل ، بيشتر كردن و هدايت اين جريان را ياد ميگيرد . در واقع ميتوان گفت : اصل چي همان و شايد جنبه اي ديگر از اصل توحيد و وحدت عالم در حين كثرت ميباشد اما در شكلي كاربردي تر چون كه اين جريان در همه چيز و همه كس جريان دارد و همه را به همديگر وصل كرده مانند مرواريدهاي يك گردنبند . چي بي شكل است اما شكل ميدهد ، ثابت اما در جريان است ، نرم اما قدرتمند ومانند طبيعت است . چي سر منشأ حيات و انرژي حيات بخش انسان است . به عبارت ديگر ، چي در زنده و سالم بودن ما نقشي اساسي ايفا ميكند . در نتيجه افزايش متعادل چي به افزايش انرژي حياتي ، سرزندگي و سلامت منجر ميشود ، اعتقاد چينيان چنين است كه جريان چي از سه طريق دريافت ميشود : 1- آسمان «هوا و …» 2- زمين «غذا » 3- انرژي جنسي و به طور مستمر در مسيرهاي انرژي بدن انسان جاري است و هر گاه در اين جريان اختلالي به وجود آيد يا مسير آن مسدود شده و كلاً نا متعادل شود بيماري به وجود ميآيد . تاي چي و چي كونگ تكنولوژي شفاگري اين فلسفه مي باشند كه به هنرجو آموزش مي دهند كه چگونه چي را لمس كرده ، آنرا متعادل كند از اصل چي ميتوان به مسائلي همچون هستي هوشمند
«INTelligence of univers» ، انسان به عنوان عالم اصغر در عالم اكبر و عالم اكبر در عالم اصغر، جريان ويا چرخه انرژي ، انرژي پدر يا آسمان «هوا و …» و انرژي مادر يا زمين «غذا و آب و …» كه انسان مي بايست براي موفقيت به هر دو آنها احترام گذاشته و در راستاي و هماهنگ با جريان هوشمند حيات عمل كند كه اگر غير آن باشد مقاومت به وجود آمده و نامتعادلي شكل ميگيرد .
ين و يانگ «منطق فازي » و تغيير و دگرگوني : ين + يانگ = ووچي
فلسفه چين باستان آفرينش را زائيده دونيروي متضاد ولي مكمل هم مي داند . يكي ين ، مونث ، منفعل ، پذيرنده ، نرم ، تاريكي و منفي و …. و ديگري يانگ ، مذكر ، فاعل ، دهنده ، روشنايي و مثبت و ….. مي باشند . اصل ين و يانگ كه به آن اصل و الاصول يا اصل تضادين هم مي گويند مطابق با همان فلسفه اهورا و مزدا در ايران باستان و منطق فازي يا نسبي گرايي در عصر حاضر ميتواند باشد . طبق اين اصل هيچ چيزي در اين جهان به صورت مطلق خوب يا بد نمي باشد و كلاًً احوال جهان هميشه در حال تغيير و چرخش از سياه به سفيد و از سفيد به سياه ميباشد اين چرخ فلك كه ما در او حيرانيم …. وقتي كه ين و يانگ به تعادل برسند به ماهيتي ديگر به نام تاي كيه تغيير شكل پيدا مي كنند كه همان اهورا مزدا يا خداي ايران باستان است . طبق اين اصل هر هستي از عدم به وجود آمده پس ما چگونه انتظار داريم دوباره به عدم بازنگردد و به آن چسبيده ايم و هر عدمي ؟ روزي به هست تبديل ميشود اين چرخه تغيير و دگرگوني هميشه وجود دارد كه اگر هر كدام از آنها را «هست و نيست » را جدا بنگريم حقيقت را نديده ايم اما گر هر دو را با هم و در تعادل نظاره كنيم واقعيت را مي بينيم .
با چنان قادر خدايي كز عدم
بازفرمان آيد از سالار ده
اي برادر عقل يكدم با خود آر
صد چو عالم هست گرداند به دم
هر عدم را آنچه خوردي بازده
دم به دم در تو خزان است و بهار
كاربرد : فردي كه اين اصل را درك كرده مبناي شناخت خود را از اين جهان بر پايه نيستي قرار داده و ديگري بر پايه هستي . هر دو چيزي يا كسي را از دست مي دهند فرد اولي برخوردي بسيار سنجيده تر و متعادل تر با موضوع دارد و ديگر احتمال اينكه زير اين بار شكسته و نابود شود بيشتر است . مثلاً : دو جوان هر دو در عشق شكست مي خورند يكي با ديدگاهي پويا مانند آب به دنبال راه ديگري مي گردد و ديگري زانو غم بغل كرده و افسرده ميشود يا همين طور در مورد دو تاجر هر دو شكست مي خورند يكي چون مي داند اين جهان در چرخش است با آرامش منتظر مي ماند تا چرخه عوض شود و خلاقانه به دنبال راه حل تازه اي مي گردد و ديگري نااميد شده ، حرص مي خورد و اوضاع خود را بدتر ميكند و حتي در مسير پيشرفت خودش اختلال ايجاد ميكند .
تمرين : در يك حالت راحت بنشينيد تصور كنيد يك مايع شفاف آبي از فرق سرتان وارد بدنتان ميشود و بدنتان باد ميكند دستهايتان را به حالت خوش آمد گويي باز كنيد «شما در حال تجربه حالت ين هستيد » حال احساس و تجسم كنيد كه آن مايع شفاف ، تيره شده و از كف دستهايتان خارج ميشود و هر عدم تعادلي را كه داريد به خارج ميبرد و بعد دستها را در هم گره كرده و فشار دهيد و بعد خود را گود كنيد «شما در حال تجربه حالت يانگ » هستيد حالا دراز بكشيد «به پشت ترجيحاً » تمام بدن را براي چند دقيقه منقبض كنيد «پاها ، دستها و سر را بالا بياوريد » و ناگهان همه را شل كنيد به نقطه اي ما بين دو ابروتان توجه كنيد زندگي خود را از اول ببينيد چه فراز و نشيب هاي داشتيد حالا كل زندگيتان را در يك گوي سفيد تجسم كنيد . درطي روز به چرخه ين و يانگ در همه چيز توجه كنيد و راجع به آن فكر كنيد و نيت كنيد و بخواهيد دريچهاي تازه از آن برايتان باز شود .