مقاله بررسی آناتومي و جنين شناسي چشم
دسته بندي :
علوم پزشکی »
پزشکی
مقاله بررسي آناتومي و جنين شناسي چشم در 49 صفحه ورد قابل ويرايش
الف- آناتومي طبيعي
كاسه چشم (THE ORBIT)
(شكلهاي 1-1 و 2-1)
حفره كاسه چشم شبيه هرمي چهارضلعي است كه راس آن در عقب واقع شده است. ديواره هاي داخلي راست و چپ كاسه چشم موازي اند و توسطي بيني از هم جدا شده اند. در هر كاسه چشم (اربيت) ديواره هاي داخل يو خارجي زاويه اي 45 درجه تشكيل مي دهند، در نتيجه زاويه بين دو ديواره خارجي قائمه ميشود. شكل اربيت را به گلابي اي تشبيه مي كنند كه عصب بينايي (optic nerve) دم آن را مي سازد. قطر محيط قدامي قدري كوچكتر از ناحيه بلافاصله پشت لبه است، بنابراين حاشيه محافظ محكمي را مي سازد.
حجم اربيت فرد بزرگسال تقريبا 30 ml است و كره چشم فقط در حدود يك پنجم اين فضا را اشغال ميكند عمده فضاي باقيمانده را چربي و عضله اشغال مي كنند.
حد قدامي حفره اربيت را سپتوم پيشاني در پايين با سينوس فكي و در سمت داخل با سينوسهاي پرويزني و پروانه اي (spenoid) مرتبط است. ضربه مستقيم به كره چشم براحتي موجب آسيب كف نازك اربيت ميشود كه بصورت ترك برداشتن (شكستگيblowout) شود و محتويات اربيت را گرفتار كند. خوردگي سقف اربيت (مانند نوروفيبروماتوز) ممكن است موجب ضربانهاي آشكار كره چشم شود كه از مغز منتقل ميشوند.
ديواره هاي اربيت
سقف اربيت عمدتا توسط صفحه اربيتال استخوان پيشاني تشكيل ميشود غده اشكي در حفره اشكي واقع در ضلع قدامي خارجي سقف قرار دارد. در خلف ، بال كوچك استخوان اسفنوئيد كه كانال اپتيك را در خود جاي مي دهد، سقف را كامل ميكند.
ديواره خارجي توسط شيار كاسه چشمي فوقاني از سقف جدا ميشود اين شيار بال كوچك استخوان پروانه اي را از بال بزرگ جدا ميكند. قسمت قدامي ديواره خارجي توسط سطح اربيتال استخوان زيگوماتيك (گونه اي) تشكيل ميشود كه محكم ترين قسمت اربيت استخواني است. ليگمان هاي آويزان كننده (suspensory) تاندون پلكي خارجي، و ليگان هاي گونه اي بوسيله بافت همبندي به دگمه اربيتال خارجي متصل ميشوند.
كف اربيت بوسيله شيار اربيتال تحتناي از ديواره خارجي جدا ميشود. صفحه اربيتال ماگزيلا، قسمت بزرگ مركزي كف اربيت را مي سازد كه بخش اعظم شكستگي هاي blowout در آنجا اتفاق مي افتد. زايده پيشاني ماگزيلا از سمت داخل و استخوان زيگوماتيك از سمت خارج لبه تحتاني اربيت را كامل مي كنند. زايده اربيتال استخوان گام مثلث كوچكي ازقسمت خلفي كف اربيت مي سازد. حدود ديواره داخلي كمتر مشخصند. استخوان پرويزني بسيار نازك است اما در جلو كه به استخوان اشكي (lacfrimal bone) مي رسد، ضخيم ميشود. بدنه استخوان پروانه اي (sphenoid b.) خلفي ترين بخش ديواره داخلي را مي سازد، و زايده گوشه اي (angular) استخوان پيشاني بخش فوقاني ستيغ اشكي خلفي را مي سازد. بخش تحتاني ستيغ اشكي خلفي از استخوان اشكي تشكيل ميشود. ستيغ اشكي قدامي به آساني از طريق پلك قابل لمس است و از زايده پيشاني استخوان ماگزيلا ساخته مي شو، ناودان اشكي بين دو ستيغ قرار دارد و حاوي كيسه اشكي (lacrimal sac) است.
نوك اربيت (orbital apex)
شكل (3-1)
نوك اربيت مدخل تمام اعصاب و عروق چشم و مبدا تمام عضلات خارج چشمي بجز مايل تحتاني است. شيار كاسه چشمي فوقاني (superior orbital fissure) بين بدنه و بالهاي بزرگ و كوچك استخوان پروانه اي قرار دارد. (trochlear) از بخش خارجي شيار عبور ميكنند كه خارج از حلقه zinn قرار دارد. شاخه هاي فوقاني و تحتاني عصب اكولوموتور را بدوسنس و اعصاب نازوسيلياري از پخش داخلي شيار و از داخل حلقه زين مي گذرند. عصب اپتيك و شريان افتالميك از كانال اپتيك عبور مي كنند كه آنهم در داخل حلقه زين قرار دارد. وريد افتالميك تحتاني ممكن است از هر يك از بخشهاي شيار اربيتال فوقاني عبور كند از جمله بخش مجاور بدنه اسفنوئيد كه پايين و داخل تر از حلقه زين قرار دارد. وريد افتالميك تحتناي ممكن است ازهر يك از بخشهاي شيار اربيتال فوقاني عبور كند از جمله بخش مجاور بدنه اسفنوئيد كه پايين و داخل تر از حلقه زين قرار دارد. وريد افتالميك تحتاني اغلب پيش از خروج ازاربيت به وريد افتالميك فوقاني مي پيوندد.
خونرساني
(شكل هاي 4-1 تا 6-1)
خونرساني شرياني اصلي اربيت و ساختمانهاي آن از شريان افتالميك تأمين ميشود كه اولين شاخه اصلي قسمت داخل جمجمه اي شريان كاروتيد داخلي است. اين شاخه از زير عصب اپتيك عبور ميكند و آن را در مسير كانال اپتيك تا اربيت همراهي ميكند. اولين شاخه داخل اربيتي، شريان مركزي شبكيه است كه در 8 تا 15 ميلي متري زير كره چشم وارد عصب اپتيك ميشود. ساير شاخه هاي شريان افتالميك عبارتند از شريان اشكي (lacrimal a.) كه غده اشكي و پلك فوقاني را مشروب مي كند؛ شاخه هاي عضلاني به عضلات مختلف اربيت؛ شريانهاي مژگاني كوتاه و بلند؛ شريانهاي پلكي داخلي (medial palpebral a.s) به هر دو پلك و شريانهاي سوپرا اربيتال و سوپرا تروكلئار. شريانهاي مژگاني خلفي كوتاه مشيميه و بخشهايي از عصب اپتيك را مشروب مي سازند. دو شريان مژگاني خلفي بلند، جسم مژگاني را مشروب مي سازند و با يكديگر و با شريانهاي مژگاني قدامي آناستوموز مي يابند تا حلقه شرياني اصلي عنبيه را تشكيل دهند. شريانهاي مژگاني قدامي از شاخه هاي عضلاني به عضلات ركتوس جدا ميشوند. آنها به قدام صلبيه اپي اسكلرا، ليمبوس، و ملتحمه خون مي رسانند و در حلقه شرياني اصلي عنبيه شركت مي كنند. قدامي ترين شاخه هاي افتالميك در تشكيل قوسهاي شرياني پلك ها نقش دارند كه از طريق شريان فاسيال با گردش خودن كاروتيد خارجي ارتباط برقرار مي كنند.
عمده تخليه وريدي اربيت از طريق وريدهاي افتالميك فوقاني و تحتاني است كه وريدهاي ورتكس (vortex) وريدهاي مژگاني قدامي و وريد مركزي شبكيه را زه كشي مي كنند. وريدهاي افتالميك ازطريق شيار اربيتال تحتاني به سينوس غاري (cavernous) و از طريق شيار اربيتال تحتاني به شبكيه وريدي رجلي (pterygoid) متصل ميشوند. وريد افتالميك فوقاني از به هم پيوستن وريدهاي سوپرا اربيتال و سوپرا تروكلئار و شاخه اي از وريد آنگولار تشكيل ميشود كه همه آنها پوست ناحيه پري اربيتال را زه كشي مي كنند. اين وريد ارتباط مستقيمي بين پوست صورت و سينوس غاري برقرار مي كند، كه اساس ترومبوز سينوس غاري ثانويه به عفونت سطحي پوست پري اربيتال است كه ميتواند كشنده باشد.
كره چشم
كره چشم طبيعي در بزرگسالان تقريبا كروي است و قطر قدامي خلفي آن بطور متوسط mm 5/24 است.
ملتحمه
ملتحمه غشاي مخاطي شفاف و نازكي است كه سطح خلفي پلكها (ملتحمه پلكي) و سطح قدامي صلبيه (ملتحمه كره چشمي) را مي پوشاند. درلبه پلك ملتحمه در امتداد پوست قرار ميگيرد (پيوستگاه پوستي مخاطي) و در ليمبوس (محيط عنبيه) به اپي تليوم قرنيه مي پيوندد.
ملتحمه پلكي سطح خلفي پلك ها را مي پوشاند و محكم به تارسوس چسبيده است. در لبه هاي فوقاني و تحتاني تارسوس، ملتحمه به عقب تا مي خورد(در بن بست هاي فوقاني و تحتاني) و بافت اپي اسكلرا را مي پوشاند تا ملتحمه چشمي به وجود آيد.
ملتحمه چشمي (bulbar conjunctive) اتصال سستي با سپتوم كاسه چشمي در فورنيكس ها دارد وبه دفعات چين خورده است. اين امر، حركت چشم و بزرگ شدن سطح ملتحمه ترشحي را امكان پذير مي سازد.(مجاري غده اشكي به داخل فورنيكس گيجگاهي فوقاني باز ميشوند) ملتحمه چشمي اتصال سستي با كپسول تنول و اسكلري زير آن دارد (بجز در ليمبوس كه كپسول تنون و ملتحمه در پهناي mm3 به هم جوش خورده اند)
يك چين متحرك و ضخيم از ملتحمه چشمي (چين هلالي semilunar fold) در كانتوس داخلي قرار دارد كه معادل پرده nictitating در برخي حيوانات پست تر است. يك ساختمان گوشتي اپيدرموئيد (كارونكل caruncle) به سطح قسمت داخلي چين هلالي چسبيده است كه يك ناحيه تغيير بافت است زيرا داراي هر دو عنصر پرده مخاطي و پوستي است.
عضلات راست (rectus muscles)
مبدا چهار عضله راست، يك حلقه تاندوني مشترك (حلقه Zinn) است كه عصب بينايي را در نوك خلفي كاسه چشم احاطه ميكند (شكل 3-1). آنها را برحسب اتصال انتهايشان بر صلبيه روي سطوح داخلي، خارجي، تحتاني و فوقاني چشم نام گذاري مي كنند. پس بترتيب عمل اصلي آنها، دور كردن، نزديك كردن، پايين بردن و بالا بردن كره چشم است. (ر.ك. فصل 12). طول عضلات در حدود mm 40 است، و از فاصله 9-4 ميلي متري اتصال انتهايي كه پهناي mm 10 دارند تبديل به تاندون ميشوند. فاصله تقريبي اتصال انتهاي آنها از ليمبوس قرنيه بصورت زيراست: ركتوس داخلي mm 5 ؛ ركتوس تحتاني mm 6؛ ركتوس خارجي mm 7؛ و ركتوس فوقاني mm 8 (شكل 18-1) وقتي چشم دو وضعيت اوليه (معمولي) باشد، عضلات ركتوس عمودي زاويه اي درحدود 23 درجه با محور بينايي مي سازند.
عضلات مايل
دو عضله مايل اساسا حركات چرخشي و به ميزان كمتر، حركات به سمت بالا و پايين را كنترل مي كنند (ر.ك. فصل 12)
عضله مايل فوقاني بلندترين و نازكترين عضلات چشم است. مبدا آن در بالا و داخل سوراخ بينايي Optoic forman است و بخشي از آن روي مبدا عضله بالا برنده پلك فوقاني levator palpebrae superioris را مي پوشاند. عضله مايل فوقاني يك شكم دوكي و نازك دارد ( mm 40 طول) و در جلو به شكل تاندون از روي قرقره اي عبور ميكند. سپس به عقب و پايين برمي گردد تا به شكل يك بادبزن در زيرركتوس فوقاني به صلبيه متصل شود. يك ساختمان غضروفي است كه mm 3 درخلف لبه كاسه چشم به استخوان پيشاني وصل ميشود. تاندون مايل فوقاني هنگام عبور از روي قرقره در يك غلاف سينوويال پوشيد شده است.
مبدا عضله مايل تحتاني در سمت نازال ديواره كاسه چشم درست در خلف لبه تحتاني كاسه چشم و در خارج مجراي بيني- اشكي است. ابتدا از زير ركتوس تحتاني و سپس عضله ركتوس خارجي عبور ميكند تا با تاندون كوتاهي به صلبيه متصل ميشود. محل اتصال آن در بخش خلفي گيجگاهي كره چشم، درست در زير ناحيه ماكولا است. طول آن mm 37 است.
دروضعيت اوليه (معمولي) چشم، صفحه عضلات مايل تحتاني و فوقاني زاويه 54-51 درجه با محور بينايي مي سازد.
فاشيا
تمام عضلات خارج چشمي غلافي از فاشيا دارند كه در محل اتصال انتهايي آنها در امتداد كپسول تنون قرار ميگيرد و متراكم شدن فاشيا در اطراف ساختمانهاي مجاور ليگامان هاي مانع check ligaments را مي سازد (شكلهاي 19-1 و 20-1).
عصب دهي
عصب محرك مشترك چشم oculomotor (III) عضلات ركتوس داخلي، تحتاني، فوقاني و نيز عضله مايل تحتاني را عصب دهي ميكند. عصب دور كننده abducens (VI) عضله ركتوس خارجي را عصب دهي ميكند؛ عصب قرقره اي trochlear (VI) عضلا مايل فوقاني را عصب دهي ميكند.
خونرساني
خونرساني عضلات خارج چشمي از شاخه هاي عضلاني شريان چشمي تأمين مي گردد. عضلات ركتوس خارجي و مايل تحتاني نيز بترتيب توسط شاخه هاي شريان اشكي و شريان زيركاسه چشمي infraorbitla تغذيه ميشوند.
ضمايم چشم
1- ابرو
ابروها چينهاي پوستي ضخيمي اند كه از مو پوشيده شده اند. چين پوستي توسط عضلات زيرين حمايت ميشود. چنين پوستي توسط عضلات زيرين حمايت ميشود. گلابلا globella برجستگي بدون موي بين دو ابرو است.
2- پلك
پلكهاي فوقاني و تحتاني چينهاي پوستي تغيير يافته اند كه ميتوانند بسته شوند و از قسمت جلويي كره چشم محافظت كنند (شكل 21-1). پلك زدن به گسترده فيلم اشك كه محافظ قرنيه و ملتحمه از خشك شدن است كمك ميكند پلك فوقاني به ابروها ختم ميشود؛ پلك تحتاني در گونه محو ميشود.
پلك ها از پنج صفحه اصلي بافتي تشكيل شده اند كه از سطح به عمق عبارتند از: لايه پوست، لايه عضله مخطط (orbicularis oculi) بافت حفره اي arcolar t. ، بافت فيبرو (صفحات تارسي tarsal plates) و لايه اي از پرده مخاطي (ملتحمه پلكي) (شكل 22-1).
ساختمانهاي پلك ها
الف- لايه پوستي: پوست پلك ها متفاوت از پوست بيشتر نواحي بدن است زيرا نازك، سست، و ارتجاعي و داراي موهاي اندك و بدون چربي، زيرپوستي است.
ب- عضله حلقوي چشم orbicularis oculi : عمل اين عضله بستن پلك ها است. الياف عضلاني آن شيار يكي را بصورت هم مركز احاطه مي كنند و تا فاصله كوتاهي از حاشيه كاسه چشم گسترده ميشوند. برخي از آن به گونه و پيشاني مي روند. بخشي از عضله كه در است به عنوان بخش قبل تارسي pretarsat آن خوانده ميشود؛ بخشي كه روي سپتوم كاسه چشمي را ميگيرد بنام بخش قبل سپتومي preseptal خوانده ميشود. بخشي كه در خارج پلك است را بخش كاسه چشمي orbital خوانند. عصب دهي آن از عصب صورتي fascial n. تامين مي شود.
ج- بافت حفره اي areolar tissue : بافت حفره اي زير عضلاني كه در عمق عضله حلقوي چشم قرار دارد با لايه هاي زيرنيامي پوست سر ارتباط مي يابد.
د- صفحات تارسي tarsal plates : ساختمان اصلي محافظ پلك ها يك لايه بافت فيبروي متراكم است كه همراه با مقدار كمي بافت ارتجاعي بنام صفحه تارسي خوانده ميشود. زواياي خارجي و داخلي و دنباله صفحات تارسي بوسيله ليگامان هاي داخلي و خارجي پلكي به لبه كاسه چشم متصل ميشوند. صفحات تارسي فوقاني و تحتاني نيز توئسط يك فاشياي محكم و نازك به لبه هاي فوقاني و تحتاني كاسه چشم وصل ميشوند. اين فاشياي نازك سپتوم كاسه چشم orbital septum را مي سازد.
هـ- ملتحمه پلكي: پلك ها در خلف بوسيله لايه اي از پرده مخاطي بنام ملتحمه پلكي پوشيده ميشوند، كه محكم به صفحات تارسي مي چسبد. برش خط خاكستري لبه پلك به روش جراحي، آن را به يك تيغه قدامي متشكل از پوست و عضله حلقوي و يك تيغه خلفي متشكل از صفحه تارسي و ملتحمه پلكي تقسيم ميكند.